الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

چگونه خواهید بود اگر در حالی واقع شدید که امام هدایتگر و نشانه آشکاری دیده نشود؟ که از آن حیرت و سرگردانی نجات نیابد مگر کسی که دعای غریق را زیاد بخواند یکی از اصحاب گفت :
به خدا سوگند این بلا است ، پس فدایت شوم در آن هنگام چگونه رفتار کنیم؟
حضرت فرمودند : پس هرگاه آن زمان را درک کردید بر اعتقاد خود استوار بمانید تا موضوع برایتان روشن شود و امر خداوند فرا رسد.

دعای‌غریق :

یا اللَّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ

مکیال المکارم ، ج۲ ، ص۸۷

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بخش اول مطالب:

https://qaem14.blog.ir/

بخش دوم مطالب:

http://qaem14.parsiblog.com/

بخش سوم مطالب:

http://yamahdi788.loxblog.com/

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۶۷

يَأَيهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ‏(۶۷)

ترجمه:
۶۷ -اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا ( به مردم ) برسان و اگر نكنى ، رسالت او را انجام نداده‏ اى و خداوند تو را از ( خطرات احتمالى ) مردم نگاه مى‏دارد ، و خداوند جمعيت كافران ( لجوج ) را هدايت نمى‏كند.

تفسیر
انتخاب جانشين نقطه پايان رسالت
اين آيه لحن خاصى بخود گرفته كه آنرا از آيات قبل و بعد ، مشخص مى‏سازد ، در اين آيه روى سخن ، فقط به پيامبر است ، و تنها وظيفه او را بيان مى‏كند ، با خطاب اى پيامبر ( يا ايها الرسول)شروع شده و با صراحت و تاكيد دستور مى‏دهد ، كه آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند.
(بلغ ما انزل اليك من ربك).
سپس براى تاكيد بيشتر به او اخطار مى‏كند كه اگر از اين كار خوددارى كنى ( كه هرگز خوددارى نمى‏كرد ) رسالت خدا را تبليغ نكرده ‏اى ! ( و ان لم تفعل فما بلغت رسالته).
سپس به پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) كه گويا از واقعه خاصى اضطراب و نگرانى داشته ، دلدارى و تامين مى‏دهد و به او مى‏گويد : از مردم در اداى اين رسالت وحشتى نداشته باش ، زيرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت ( و الله يعصمك من الناس ) .
و در پايان آيه به عنوان يك تهديد و مجازات ، به آنهائى كه اين رسالت مخصوص را انكار كنند و در برابر آن از روى لجاجت كفر بورزند ، مى‏گويد : خداوند كافران لجوج را هدايت نمى‏كند ( ان الله لا يهدى القوم الكافرين).
جمله ‏بندى ‏هاى آيه و لحن خاص و تاكيدهاى پى در پى آن و همچنين شروع شدن با خطاب يا ايها الرسول كه تنها در دو مورد از قرآن مجيد آمده و تهديد پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) به عدم تبليغ رسالت در صورت كوتاهى كردن كه منحصرا دراين آيه از قرآن آمده است ، نشان مى‏دهد كه سخن از حادثه مهمى در ميان بوده است كه عدم تبليغ آن مساوى بوده است با عدم تبليغ رسالت.
بعلاوه اين موضوع مخالفان سرسختى داشته كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) از مخالفت آنها كه ممكن بوده است مشكلاتى براى اسلام و مسلمين داشته باشد ، نگران بوده و به همين جهت خداوند به او تامين ميدهد.
اكنون اين سؤال پيش مى‏آيد كه با توجه به تاريخ نزول سوره كه مسلما در اواخر عمر پيغمبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) نازل شده است ، چه مطلب مهمى بوده كه خداوند پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) را با اين تاكيد مامور ابلاغ آن مى‏كند .آيا مسائل مربوط به توحيد و شرك و بت‏ شكنى بوده كه از سالها قبل براى پيامبر و مسلمانان حل شده بود ؟
آيا مربوط به احكام و قوانين اسلامى بوده با اينكه مهمترين آنها تا آن زمان بيان شده بود ؟ و آيا مربوط به مبارزه با اهل كتاب و يهود و نصارى بوده با اينكه مى‏دانيم مساله اهل كتاب بعد از ماجراى بنى النضير و بنى قريظه و بنى قينقاع و خيبر و فدك و نجران مشكلى براى مسلمانان محسوب نمى‏شد.
و آيا مربوط به منافقان بوده در حالى كه مى‏دانيم پس از فتح مكه و سيطره و نفوذ اسلام در سراسر جزيره عربستان منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند ، و نيروهاى آنها در هم شكسته شد ، و هر چه داشتند در باطن بود .
راستى چه مساله مهمى در اين آخرين ماههاى عمر پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) مطرح بوده كه آيه فوق اين چنين در باره آن تاكيد مى‏كند ؟ ! اين نيز جاى ترديد نيست كه وحشت و نگرانى پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) براى شخص خود و جان خود نبوده بلكه براى كارشكنيها و مخالفتهاى احتمالى منافقان بوده كه نتيجه آن براى مسلمانان خطرات يا زيانهائى به بار مى‏آورد.
آيا مساله‏ اى جز تعيين جانشين براى پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) و سرنوشت آينده اسلام و مسلمين مى‏تواند واجد اين صفات بوده باشد.
اكنون به روايات مختلفى كه در كتابهاى متعدد اهل تسنن و شيعه در زمينه آيه فوق وارد شده باز مى‏گرديم تا ببينيم از آنها در زمينه اثبات احتمال فوق چه استفاده مى‏شود ؟ سپس اشكالات و ايرادهائى را كه در زمينه اين تفسير از طرف جمعى از مفسران اهل تسنن اظهار شده است مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

شان نزول آيه تبليغ
گرچه متاسفانه پيش داوريها و تعصبهاى مذهبى مانع از آن شده است كه حقايق مربوط به اين آيه بدون پرده ‏پوشى در اختيار همه مسلمين قرار گيرد ، ولى در عين حال در كتابهاى مختلفى كه دانشمندان اهل تسنن ، اعم از تفسير و حديث و تاريخ نوشته ‏اند ، روايات زيادى ديده مى‏شود كه با صراحت مى‏گويد : آيه فوق درباره على (عليه ‏السلام‏) نازل شده است. اين روايات را جمع زيادى از صحابه از جمله زيد بن ارقم و ابو سعيد خدرى و ابن عباس و جابر بن عبد الله انصارى و ابو هريره و براء بن عازب و حذيفه و عامر بن ليلى بن ضمره و ابن مسعود نقل كرده‏اند و گفته ‏اند كه آيه فوق درباره على (عليه‏ السلام‏) و داستان روز غدير نازل گرديد . بعضى از احاديث فوق مانند حديث زيد بن ارقم به يك طريق. و بعضى از احاديث مانند حديث ابو سعيد خدرى به يازده طريق ! و بعضى از اين احاديث مانند حديث ابن عباس نيز به يازده طريق ! و بعضى ديگر مانند حديث براء بن عازب به سه طريق نقل شده است.
دانشمندانى كه به اين احاديث در كتب خود تصريح كرده ‏اند ، عده كثيرى هستند كه به عنوان نمونه از جمعى از آنها نام مى ‏بريم : حافظ ابو نعيم اصفهانى در كتاب ما نزل من القرآن فى على ( بنقل از خصائص صفحه 29).
و ابو الحسن واحدى نيشابورى در اسباب النزول صفحه 150 .
و حافظ ابو سعيد سجستانى در كتاب الولايه ( بنقل از كتاب طرائف).
و ابن عساكر شافعى ( بنا بنقل در المنثور جلد 2 صفحه 298 ) و فخر رازى در تفسير كبير خود جلد 3 صفحه 636.
و ابو اسحاق حموينى در فرائد المسطين.
و ابن صباغ مالكى در فصول المهمة صفحه 27.
و جلال الدين سيوطى در در المنثور جلد 2 صفحه 298. و قاضى شوكانى در فتح القدير جلد سوم صفحه 57.
و شهاب الدين آلوسى شافعى در روح المعانى جلد 6 صفحه 172.
و شيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 120 .
و بدر الدين حنفى در عمدة القارى في شرح صحيح البخارى جلد 8 صفحه 584. و شيخ محمد عبده مصري در تفسير المنار جلد 6 صفحه 463.
و حافظ ابن مردويه ( متوفاى 416 ) ( بنا به نقل سيوطى در در المنثور ) و جمع كثيرى ديگر اين شان نزول را براى آيه فوق نقل كرده ‏اند.
اشتباه نشود منظور اين نيست كه دانشمندان و مفسران فوق نزول اين آيه را درباره على (عليه ‏السلام‏) پذيرفته ‏اند بلكه منظور اين است كه روايات مربوط به اين مطلب را در كتب خود نقل كرده ‏اند ، اگر چه پس از نقل اين روايت معروف آنها به خاطر ترس از شرائط خاص محيط خود ، و يا به خاطر پيشداوري هاى نادرستى كه جلو قضاوت صحيح را در اينگونه مباحث مى‏گيرد ، از پذيرفتن آن خوددارى كرده ‏اند ، بلكه گاهى كوشيده ‏اند تا آنجا كه ممكن است آن را كم رنگ و كم اهميت جلوه دهند ، مثلا فخر رازى كه تعصب او در مسائل خاص مذهبى معروف و مشهور است براى كم اهميت دادن اين شان نزول آن را دهمين احتمال آيه قرار داده و 9 احتمال ديگر كه غالبا بسيار سست و واهى و بى ارزش است قبل از آن آورده است ! .
از فخر رازى زياد تعجب نمى‏كنيم ، زيرا روش او در همه جا چنين است ، تعجب از نويسندگان روشن‏فكرى همچون سيد قطب در تفسير في ظلال و محمد رشيد رضا در تفسير المنار داريم كه يا اصلا سخني از اين شان نزول كه انواع كتابها را پركرده است به ميان نياورده‏ اند ، يا بسيار كم اهميت جلوه داده ‏اند به طورى كه بهيچوجه جلب توجه نكند ، آيا محيط آنها اجازه بيان حقيقت را نمى‏داده و يا پوششهاى فكرى تعصب‏ آميز بيش از آن بوده است كه برق روشنفكرى در اعماق آن نفوذ كند و پرده ‏ها را كنار زند ؟ ! نمى‏دانيم .ولى جمعى ديگر نزول آيه را در مورد علي (عليه ‏السلام‏) مسلم دانسته ‏اند ، اما در اينكه دلالت بر مساله ولايت و خلافت دارد ترديد نموده‏ اند كه اشكال و پاسخ آنها را بزودى بخواست خدا خواهيم شنيد .

به هر حال همانطور كه در بالا گفتيم رواياتى كه در اين زمينه در كتب معروف اهل تسنن - تا چه رسد به كتب شيعه - نقل شده ، بيش از آن است كه بتوان آنها را انكار كرد ، و يا به سادگي از آن گذشت نمي‏دانيم چرا درباره شان نزول ساير آيات قرآن به يك يا دو حديث قناعت مى‏شود اما درباره شان نزول اين آيه اينهمه روايت كافى نيست ، آيا اين آيه خصوصيتى دارد كه در ساير آيات نيست ؟ و آيا براى اينهمه سختگيرى در مورد اين آيه دليل منطقى مى‏توان يافت ؟ موضوع ديگرى كه در اينجا يادآورى آن ضرورت دارد اين است كه رواياتى كه در بالا ذكر كرديم تنها رواياتى بود كه در زمينه نزول آيه درباره على (عليه ‏السلام‏) وارد شده است ( يعنى رواياتي مربوط به شان نزول آيه بود ) و گرنه رواياتى كه درباره جريان غدير خم و خطبه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) و معرفى على به عنوان وصى و ولى نقل شده به مراتب بيش از آن است ، تا آنجا كه نويسنده محقق علامه امينى در الغدير حديث غدير را از 110 نفر از صحابه و ياران پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) و با اسناد و مدارك و از 84 نفر از تابعين و از 360 دانشمند و كتاب معروف اسلامى نقل كرده است كه نشان مى‏دهد حديث مزبور يكى از قطعى‏ترين روايات متواتر است و اگر كسى در تواتر اين روايت شك و ترديد كند .بايد گفت كه او هيچ روايت متواترى را نمى‏تواند بپذيرد.چون بحث درباره همه رواياتي كه در شان نزول آيه وارد شده و همچنين درباره تمام رواياتي كه در مورد حديث غدير نقل شده نياز به نوشتن كتاب قطورى دارد و ما را از طرز نوشتن تفسير خارج مى‏سازد بهمين اندازه قناعت كرده ، و كسانى را كه مى‏خواهند مطالعه بيشترى در اين زمينه كنند به كتابهاى الدر المنثورسيوطى و الغدير علامه اميني و احقاق الحق قاضى نور الله شوشترى و المراجعات شرف الدين و دلائل الصدق محمد حسن مظفر ارجاع مى‏دهيم.

خلاصه جريان غدير
در روايات فراوانى كه در اين زمينه نقل شده در عين اينكه همه يك حادثه را تعقيب مى‏كند ، تعبيرات گوناگونى وجود دارد ، بعضى از روايات بسيار مفصل و طولانى و بعضى مختصر و فشرده است ، بعضى از روايات گوشه ‏اى از حادثه را نقل مى‏كند و بعضى گوشه ديگر را ولى از مجموع اين روايات و همچنين تواريخ اسلامى و ملاحظه قرائن و شرائط و محيط و محل چنين استفاده مى‏شود كه : در آخرين سال عمر پيامبر مراسم حجة الوداع ، با شكوه هر چه تمام تر در حضور پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) به پايان رسيد ، قلبها در هاله‏ اى از روحانيت فرو رفته بود ، و لذت معنوى اين عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعكاس داشت .
ياران پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) كه عدد آنها فوق العاده زياد بود ، از خوشحالى درك اين فيض و سعادت بزرگ در پوست نمى‏گنجيدند.
نه تنها مردم به مدينه در اين سفر ، پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) را همراهى مى‏كردند بلكه مسلمانان نقاط مختلف جزيره عربستان نيز براى كسب يك افتخار تاريخى بزرگ به همراه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) بودند.
آفتاب حجاز آتش بر كوهها و دره‏ ها مى‏پاشيد ، اما شيرينى اين سفر روحانى بى‏ نظير ، همه چيز را آسان مى‏كرد ، ظهر نزديك شده بود ، كم كم سرزمين جحفه
و سپس بيابانهاى خشك و سوزان غدير خم از دور نمايان مى‏شد.
اينجا در حقيقت چهارراهى است كه مردم سرزمين حجاز را از هم جدا مى‏كند ، راهى به سوى مدينه در شمال ، و راهى به سوى عراق در شرق ، و راهى به سوى غرب و سرزمين مصر و راهى به سوى سرزمين يمن در جنوب پيش مى‏رود و در همين جا بايد آخرين خاطره و مهمترين فصل اين سفر بزرگ انجام پذيرد ، و مسلمانان با دريافت آخرين دستور كه در حقيقت نقطه پايانى در ماموريتهاى موفقيت آميز پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) بود از هم جدا شوند .

روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود ، و درست هشت روز از عيد قربان مى‏گذشت ، ناگهان دستور توقف از طرف پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) به همراهان داده شد ، مسلمانان با صداى بلند ، آنهائى را كه در پيشاپيش قافله در حركت بودند به بازگشت دعوت كردند ، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نيز برسند ، خورشيد از خط نصف النهار گذشت ، مؤذن پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) با صداى الله اكبر مردم را به نماز ظهر دعوت كرد ، مردم به سرعت آماده نماز مى‏شدند ، اما هوا بقدرى داغ بود كه بعضى مجبور بودند ، قسمتى از عباى خود را به زير پا و طرف ديگر آن را به روى سر بيفكنند ، در غير اين صورت ريگهاى داغ بيابان و اشعه آفتاب ، پا و سر آنها را ناراحت مى‏كرد .
نه سايبانى در صحرا به چشم مى‏خورد و نه سبزه و گياه و درختى ، جز تعدادى درخت لخت و عريان بيابانى كه با گرما ، با سرسختى مبارزه مى‏كردند.
جمعى به همين چند درخت پناه برده بودند ، پارچه ‏اى بر يكى از اين درختان برهنه افكندند و سايبانى براى پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) ترتيب دادند ، ولى بادهاى داغ به زير اين سايبان مى‏خزيد و گرماى سوزان آفتاب را در زير آن پخش مى‏كرد .نماز ظهر تمام شد.
مسلمانان تصميم داشتند فورا به خيمه‏ هاى كوچكى كه با خود حمل مى‏كردند
پناهنده شوند ، ولى پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) به آنها اطلاع داد كه همه بايد براى شنيدن يك پيام تازه الهى كه در ضمن خطبه مفصلى بيان مى‏شد خود را آماده كنند.
كسانى كه از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) فاصله داشتند قيافه ملكوتى او را در لابلاى جمعيت نمى‏توانستند مشاهده كنند.لذا منبرى از جهاز شتران ترتيب داده شد و پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار بجا آورد و خود را به خدا سپرد ، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنين فرمود : من به همين زودى دعوت خدا را اجابت كرده ، از ميان شما مى‏روم.من مسئولم شما هم مسئوليد.شما درباره من چگونه شهادت مى‏دهيد ؟ مردم صدا بلند كردند و گفتند : نشهد انك قد بلغت و نصحت و جهدت فجزاك الله خيرا : ما گواهى مى‏دهيم تو وظيفه رسالت را ابلاغ كردى و شرط خير خواهى را انجام دادى و آخرين تلاش و كوشش را در راه هدايت ما نمودى ، خداوند ترا جزاى خير دهد .
سپس فرمود : آيا شما گواهى به يگانگى خدا و رسالت من و حقانيت روز رستاخيز و برانگيخته شدن مردگان در آن روز نمى‏دهيد ؟ ! همه گفتند : آرى ، گواهى مى‏دهيم فرمود : خداوندا گواه باش ! ... بار ديگر فرمود : اى مردم ! آيا صداى مرا مى‏شنويد ؟ ... گفتند : آرى و به دنبال آن ، سكوت سراسر بيابان را فرا گرفت و جز صداى زمزمه باد چيزى شنيده نمى‏شد.پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) فرمود : ... اكنون بنگريد با اين دو چيز گرانمايه و گرانقدر كه در ميان شما به يادگار مى‏گذارم چه خواهيد كرد ؟ يكى از ميان جمعيت صدا زد ، كدام دو چيز گرانمايه يا رسول الله ؟ ! .
پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) بلافاصله گفت : اول ثقل اكبر ، كتاب خدا است كه يك سوى آن به دست پروردگار و سوى ديگرش در دست شما است ، دست از دامن آن برنداريد تا گمراه نشويد ، و اما دومين يادگار گرانقدر من خاندان منند و خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو هرگز از هم جدا نشوند ، تا در بهشت به من بپيوندند ، از اين دو پيشى نگيريد كه هلاك مى‏شويد و عقب نيفتيد كه باز هلاك خواهيد شد .
ناگهان مردم ديدند پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) به اطراف خود نگاه كرد گويا كسى را جستجو مى‏كند و همينكه چشمش به على (عليه ‏السلام‏) افتاد ، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد ، آنچنان كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم او را ديدند و شناختند كه او همان افسر شكست‏ ناپذير اسلام است ، در اينجا صداى پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) رساتر و بلندتر شد و فرمود : ايها الناس من اولى الناس بالمؤمنين من انفسهم : چه كسى از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است ؟ ! .

گفتند : خدا و پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) داناترند ، پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) گفت : خدا ، مولى و رهبر من است ، و من مولى و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم ( و اراده من بر اراده آنها مقدم ) سپس فرمود : فمن كنت مولاه فعلى مولاه : هر كس من مولا و رهبر او هستم ، على ، مولا و رهبر او است - و اين سخن را سه بار و به گفته بعضى از راويان حديث ، چهار بار تكرار كرد و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض كرد : اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار : خداوندا ! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار ، محبوب بدار آن كس كه او را محبوب دارد ، و مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد ، يارانش را يارى كن ، و آنها را كه ترك ياريش كنند ، از يارى خويش محروم ساز ، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن .
سپس فرمود : الا فليبلغ الشاهد الغائب : آگاه باشيد ، همه حاضران وظيفه دارند اين خبررا به غائبان برسانند.
خطبه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) بپايان رسيد ، عرق از سر و روى پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) و على (عليه ‏السلام‏) و مردم فرو مى‏ريخت ، و هنوز صفوف جمعيت از هم متفرق نشده بود كه امين وحى خدا نازل شد و اين آيه را بر پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) خواند : اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ... : امروز آئين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم ، پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) فرمود : الله اكبر ، الله اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولاية لعلى من بعدى : خداوند بزرگ است ، همان خدائى كه آئين خود را كامل و نعمت خود را بر ما تمام كرد ، و از نبوت و رسالت من و ولايت على (عليه ‏السلام‏) پس از من راضى و خشنود گشت .
در اين هنگام شور و غوغائى در ميان مردم افتاد و على (عليه ‏السلام‏) را به اين موقعيت تبريك مى‏گفتند و از افراد سرشناسى كه به او تبريك گفتند ، ابوبكر و عمر بودند ، كه اين جمله را در حضور جمعيت بر زبان جارى ساختند : بخ بخ لك يا بن ابى طالب اصبحت و امسيت مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنه : آفرين بر تو باد ، آفرين بر تو باد ، اى فرزند ابو طالب ! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى .
در اين هنگام ابن عباس گفت : به خدا اين پيمان در گردن همه خواهد ماند.
و حسان بن ثابت شاعر معروف ، از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) اجازه خواست كه به اين مناسبت اشعارى بسرايد ، سپس اشعار معروف خود را چنين آغاز كرد : يناديهم يوم الغدير نبيهم بخم و اسمع بالرسول مناديا فقال فمن مولاكم و نبيكم ؟ فقالوا و لم يبدوا هناك التعاميا: الهك مولانا و انت نبينا و لم تلق منافى الولاية عاصيا فقال له قم يا على فاننى رضيتك من بعدى اماما و هاديا فمن كنت مولاه فهذا وليه فكونوا له اتباع صدق مواليا هناك دعا اللهم وال وليه و كن للذى عادا عليا معاديا يعنى : پيامبر آنها در روز غدير در سرزمين خم به آنها ندا داد ، و چه ندا دهنده گرانقدرى ! .
فرمود : مولاى شما و پيامبر شما كيست ؟ و آنها بدون چشم‏ پوشى و اغماض صريحا پاسخ گفتند : خداى تو مولاى ما است و تو پيامبر مائى و ما از پذيرش ولايت تو سرپيچى نخواهيم كرد.
پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) به على (عليه‏ السلام‏) گفت : برخيز زيرا من ترا بعد از خودم امام و رهبر انتخاب كردم.
و سپس فرمود : هر كس من مولا و رهبر اويم اين مرد مولا و رهبر او است پس شما همه از سر صدق و راستى از او پيروى كنيد .در اين هنگام ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) عرض كرد : بارالها ! دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار ... اين بود خلاصه ‏اى از حديث معروف غدير كه در كتب دانشمندان اهل تسنن و شيعه آمده است.

گفتگوها و ايرادها
شك نيست اگر اين آيه در غير مورد خلافت على (عليه ‏السلام‏) بود - همانطور كه گفتيم - به كمتر از اين مقدار از روايات و قرائن موجود در خود آيه قناعت مى‏شد ، همانطور كه مفسران بزرگ اسلامى در تفسير ساير آيات قرآن گاهى به يك دهم مدارك موجود در اين آيه و يا كمتر قناعت كرده‏ اند ، ولى متاسفانه حجاب تعصب در اينجا مانع از قبول بسيارى از واقعيات شده است.
كسانى كه پرچم مخالفت در برابر تفسير اين آيه و روايات متعددى كه در شان نزول آن و روايات ما فوق تواترى كه درباره اصل حادثه غدير وارد شده برافراشته ‏اند ، دو دسته ‏اند : آنهائى كه از آغاز با روح عناد و لجاجت و حتى با هتك و توهين و بدگوئى و دشنام به شيعه ، وارد اين بحث شده ‏اند و دسته ديگرى كه روح تحقيق و بررسى حقيقت را تا حدودى در خود حفظ كرده و به صورت استدلالى مساله را تعقيب كرده ‏اند ، و به همين دليل به قسمتى از حقايق اعتراف كرده ولى به دنبال ذكر پاره ‏اى از اشكالات كه شايد نتيجه شرائط خاص محيط فكريشان بوده است ، از آيه و روايات مربوط به آن گذشته ‏اند .
نمونه بارز دسته اول ابن تيميه در كتاب منهاج السنه است كه درست مانند كسى است كه در روز روشن چشم خود را بر هم گذارد و انگشتها را محكم در گوش كند و فرياد بزند خورشيد كجا است ؟ نه حاضر است گوشه چشم را بگشايد و كمى از حقايق را ببيند و نه انگشت از گوش بردارد و كمى از غوغاى محدثان و مفسران اسلامى را بشنود پى در پى دشنام مى‏دهد و هتاكى مى‏كند ، عذر اين افراد جهل و بى‏خبرى و تعصبهاى آميخته با لجاجت و خشونت آنها است كه تا
انكار بديهيات و مسائل واضحى كه هر كس آن را درك مى‏كند پيش مى‏رود ، لذا ما هرگز زحمت نقل سخنان آنها را بخود و زحمت شنيدن پاسخ آنرا به خوانندگان نمى‏دهيم ، كسى كه در برابر اينهمه دانشمندان و مفسران بزرگ اسلامى كه اكثريت آنها از علماى اهل تسنند و به نزول آيه در شان على (عليه‏ السلام‏) تصريح كرده ‏اند ، با كمال وقاحت مى‏گويد : احدى از دانشمندان در كتاب خود چنين چيزى را نقل نكرده ! در مقابل او چه مى‏توانيم بگوئيم و سخن او چه ارزشى دارد كه روى آن بحث كنيم .
جالب اينكه ابن تيميه براى تبرئه خود در برابر كتابهاى معتبر فراوانى كه به نزول آيه درباره على (عليه ‏السلام‏) تصريح مى‏كند ، با اين جمله مضحك كه احدى از دانشمندانى كه مى‏دانند چه مى‏گويند ، اين آيه را در شان على (عليه‏ السلام‏) نمى‏داند ! اكتفا كرده است.
گويا تنها دانشمندانى مى‏فهمند چه مى‏گويند كه با تمايلات افراطى عناد آلود و لجوجانه ابن تيميه هم صدا باشند و گر نه هر كس هم‏صدا نشد ، دانشمندى است كه نمى‏فهمد چه مى‏گويد ! اين منطق كسى است كه خود خواهى و لجاج بر فكر او سايه شوم افكنده است ... از اين دسته بگذريم.
ولى از ميان ايراداتى كه دسته دوم ذكر كرده ‏اند چند موضوع قابل بحث است كه ذيلا از نظر مى‏گذرانيم:

1- آيا مولى به معنى اولى به تصرف است ؟
مهمترين ايرادى كه در مورد روايت غدير مى‏شود ، اين است كه مولى از جمله به معنى دوست و يار و ياور آمده است ، و معلوم نيست در اينجا به اين معنى نباشد.
پاسخ اين سخن ، پيچيده نيست ، زيرا هر ناظر بى‏طرفى مى‏داند تذكر و يادآورى دوستى على (عليه‏ السلام‏) نياز به اين همه مقدمات و تشكيلات و خطبه ‏خوانى در وسط بيابان خشك و سوزان و متوقف ساختن جمعيت و گرفتن اعترافهاى پى در پى از جمعيت ، ندارد ، دوستى مسلمانان با يكديگر يكى از بديهى‏ترين مسائل اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشته است .
و آنگهى اين مطلبى نبود كه پيغمبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) تا آن زمان آن را تبليغ نكرده باشد ، بارها آن را تبليغ كرده بود.چيزى نبود كه از ابراز آن وحشت داشته باشد تا خدا به او دلدارى تامين دهد.مساله‏ اى نبود كه خداوند با اين لحن كه اگر ابلاغ آن را نكنى تبليغ رسالت نكرده‏ اى با پيامبرش سخن بگويد .همه اينها گواهى مى‏دهد ، مساله مافوق يك دوستى ساده و عادى بوده كه جزء الفباى اخوت اسلامى از روز اول اسلام محسوب مى‏شده است.
به علاوه اگر منظور بيان يك دوستى ساده بود ، چرا پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) قبلا از مردم اقرار مى‏گيرد ا لست اولى بكم من انفسكم : آيا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و صاحب اختيارتر نيستم ؟ آيا اين جمله هيچ تناسبى با بيان يك دوستى ساده دارد ؟ و نيز يك دوستى ساده جاى اين نداشت كه مردم حتى شخص عمر به على (عليه ‏السلام‏) با اين جمله اصبحت مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنه : اى على تو مولاى من و مولاى هر مرد و زن مسلمان شدى تبريك و تهنيت بگويند و آنرا يك موفقيت تازه بشمرند .مگر على (عليه ‏السلام‏) تا آن روز به عنوان يك مسلمان عادى كه دوستيش بر همه لازم است شناخته نشده بود ، مگر دوستى مسلمانان با يكديگر چيز تازه‏ اى بود كه نياز به تبريك داشته باشد آن هم در سال آخر عمر پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏).به علاوه رابطه ‏اى ميان حديث ثقلين و تعبيرات آميخته با وداع پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) با مساله دوستى على (عليه ‏السلام‏) مى‏تواند وجود داشته باشد ، دوستى ساده على (عليه‏ السلام‏) با مؤمنان ايجاب نمى‏كند كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) او را در رديف قرآن قرار دهد .
آيا هر ناظر بى‏طرفى از اين تعبير نمى‏فهمد كه در اينجا مساله رهبرى مطرح است ، زيرا قرآن بعد از رحلت پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) نخستين رهبر مسلمانان و بنابر اين اهل بيت (عليهم‏ السلام‏) دومين رهبر بوده ‏اند.

۲- ارتباط آيات
گاهى گفته مى‏شود آيات قبل و بعد درباره اهل كتاب و خلافكاريهاى آنها است ، مخصوصا نويسنده تفسير المنار در جلد 6 صفحه 466 روى اين مساله ، پا فشارى زيادى كرده است .
ولى همانطور كه در تفسير خود آيه گفتيم اين موضوع اهميت اولا لحن آيه و تفاوت آن با آيات قبل و بعد ، كاملا نشان ميدهد كه موضوع سخن در اين آيه ، موضوعى است كه با آيات قبل و بعد تفاوت دارد و ثانيا همانطور كه بارها گفته ‏ايم ، قرآن يك كتاب كلاسيك نيست كه مطالب آن در فصول و ابواب معينى دسته ‏بندى شده باشد ، بلكه طبق نيازها و حوادث مختلف و رويدادها نازل گرديده است ، لذا مشاهده مى‏كنيم قرآن در حالى كه درباره يكى از غزوات بحث مى‏كند فى المثل يك حكم فرعى را به ميان مى‏آورد ، و در حالى كه درباره يهود و نصارى سخن مى‏گويد ، روى سخن را به مسلمانان كرده و يكى از دستورهاى اسلامى را براى آنها بازگو مى‏كند ( براى توضيح بيشتر مجددا به بحثى كه در آغاز تفسير آيه داشتيم مراجعه فرمائيد).

عجيب اينكه بعضى از متعصبان اصرار دارند كه بگويند اين آيه در آغاز بعثت نازل شده است ، با اينكه سوره مائده در اواخر عمر پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) نازل شده و اگر بگويند : اين يك آيه در مكه در آغاز بعثت نازل شده و سپس به تناسب در لابلاى آيات اين سوره قرار داده شده مى‏گوئيم : اين درست ضد آن است كه شما آن را مى‏جوئيد و مى‏طلبيد ، زيرا مى‏دانيم كه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) در آغاز بعثت نه مبارزه با يهود داشت و نه با نصارى ، بنابر اين پيوند اين آيه و آيات قبل و بعد بريده خواهد شد ( دقت كنيد ) اينها همه نشان مى‏دهد كه اين آيه در معرض وزش طوفان تعصب قرار گرفته و به همين دليل احتمالاتى در آن مطرح مى‏شود كه در آيات مشابه آن به هيچوجه از آن سخنى نيست ، هر يك مى‏كوشد با بهانه و يا دستاويز بى‏اساسى آن را از مسيرش منحرف سازد !

۳- آيا اين حديث در همه كتب صحاح نقل شده ؟!
بعضى مى‏گويند : چگونه مى‏توانيم اين حديث را بپذيريم ، در حالى كه بخارى و مسلم آن را در دو كتاب خود نقل نكرده ‏اند.اين ايراد نيز از عجائب است زيرا اولا بسيار است احاديث معتبرى كه دانشمندان اهل تسنن آنها را پذيرفته ‏اند و در صحيح بخارى و مسلم نيست و اين نخستين حديثى نيست كه اين وضع را بخود گرفته ، ثانيا مگر كتاب معتبر نزد آنها منحصر به اين دو كتاب است ، با اينكه در ساير منابع مورد اعتماد آنها حتى بعضى از صحاح سته(شش كتاب معروف و مورد اعتماد اهل سنت ) مانند سنن ابن ماجه و مسند احمد حنبل اين حديث آمده است و دانشمندانى مانند حاكم و ذهبى و ابن حجر با تمام شهرت و تعصبى كه دارند به صحيح بودن بسيارى از طرق اين حديث ، اعتراف كرده‏ اند ، بنابر اين هيچ بعيد نيست بخارى و مسلم در آن جو خاص و خفقان ‏آلود محيط خود نتوانسته و يا نخواسته‏ اند چيزى را كه بر خلاف مذاق زمامداران وقتشان بوده است ، صريحا در كتاب خود بياورند.
- چرا على (عليه ‏السلام‏) و اهل بيت به اين حديث استدلال نكردند ؟ ! بعضى مى‏گويند : اگر حديث غدير با اين عظمت وجود داشت ، چرا خود على (عليه‏ السلام‏) و اهل بيت او و ياران و علاقمندانش در موارد لزوم به آن استدلال نكردند ؟ ! آيا بهتر نبود كه آنها به چنين مدرك مهمى براى اثبات حقانيت على (عليه‏ السلام‏) استناد بجويند ؟ اين ايراد نيز از عدم احاطه به كتب اسلامى ، اعم از حديث و تاريخ و تفسير ، سرچشمه گرفته است ، زيرا در كتب دانشمندان اهل تسنن موارد زيادى نقل شده كه خود على (عليه‏ السلام‏) و يا ائمه اهل بيت (عليهم‏ السلام‏) و يا علاقمندان به اين مكتب با حديث غدير استدلال كرده‏ اند : از جمله خود على (عليه‏ السلام‏) در روز شورى طبق نقل خطيب خوارزمى حنفى درمناقب از عامر بن واصله چنين نقل مى‏كند : در روز شورى با على (عليه ‏السلام‏) در آن خانه بودم و شنيدم كه با اعضاى شورى چنين مى‏گفت : دليل محكمى براى شما اقامه مى‏كنم كه عرب و عجم توانائى تغيير آن را نداشته باشند : شما را بخدا سوگند آيا در ميان شما كسى هست كه قبل از من خدا را به يگانگى خوانده باشد ( و سپس مفاخر معنوى خاندان رسالت را برشمرد تا رسيد به اينجا ) شما را بخدا سوگند آيا در ميان شما احدى جز من هست كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) در حق او گفته باشد .من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره ليبلغ الشاهد الغائب همه گفتند : نه اين روايت را حموينى در فرائد السمطين در باب 58 و همچنين ابن حاتم در دار النظيم و دارقطنى و ابن عقده و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه نقل كرده‏ اند.
و نيز مى‏خوانيم كه على (عليه ‏السلام‏) بنا به نقل فرائد السمطين در باب 58 در ايام عثمان در مسجد در حضور جمعيت به جريان غدير استدلال كرد ، و همچنين در كوفه در برابر كسانى كه نص بر خلافت بلافصل او را از پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) انكار ميكردند صريحا به اين روايت استدلال كرد .

اين حديث را طبق نقل الغدير چهار نفر از صحابه ، و چهارده نفر از تابعين طبق نقل منابع معروف اهل تسنن روايت كرده‏ اند.
و نيز در روز جنگ جمل طبق نقل حاكم در كتاب مستدرك جلد سوم صفحه 371 در برابر طلحه با آن استدلال فرمود.
و نيز در روز جنگ صفين طبق نقل سليم بن قيس هلالى على (عليه‏ السلام‏) در لشگرگاه خود در برابر جمعى از مهاجرين و انصار و مردمى كه از اطراف گرد آمده بودند ، به اين حديث استدلال كرد ، و دوازده نفر از بدريين ( كسانى كه
جنگ بدر را در خدمت پيغمبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) درك كرده بودند ) برخاستند و گواهى دادند كه اين حديث را از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) شنيده ‏اند ! بعد از على (عليه‏ السلام‏) بانوى اسلام فاطمه زهرا س و امام حسن و امام حسين و عبد الله بن جعفر و عمار ياسر و قيس بن سعد و عمر بن عبد العزيز و مامون خليفه عباسى به آن استناد جستند و حتى عمرو بن عاص در نامه‏ اى كه به معاويه نوشت براى اينكه به او اثبات كند بخوبى از حقايق مربوط به موقعيت على (عليه ‏السلام‏) و وضع معاويه آگاه است صريحا مساله غدير را يادآورى كرده و خطيب خوارزمى حنفى در كتاب مناقب صفحه 124 آن را نقل كرده است ( كسانى كه مايل به توضيحات بيشتر و آگاهى از منابع مختلف اين روايات در زمينه استدلال على (عليه ‏السلام‏) و اهل بيت و جمعى از صحابه و غير صحابه به حديث غدير هستند مى‏توانند به كتاب الغدير جلد اول صفحات 159 تا 213 مراجعه كنند ، مرحوم علامه امينى استدلال به اين حديث را از 22 تن از صحابه و غير صحابه در موارد مختلف نقل كرده است ) .

۵- جمله آخر آيه چه مفهومى دارد ؟
ميگويند : اگر اين آيه مربوط به نصب على (عليه ‏السلام‏) به خلافت و ولايت و داستان غدير خم است پس اين جمله آخر كه مى‏گويد : ان الله لا يهدى القوم الكافرين : خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏كند چه ارتباطى با اين مساله مى‏تواند داشته باشد ؟ براى پاسخ به اين ايراد كافى است بدانيم كه كفر در لغت و همچنين در لسان قرآن به معنى انكار و مخالفت و ترك است ، گاهى به انكار خدا و يا نبوت پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) اطلاق مى‏شود و گاهى به انكار و يا مخالفت در برابر دستورات ديگر ، در سوره آل عمران آيه 97 در مورد حج مى‏خوانيم : و من كفر فان الله غنى عن العالمين : كسانى كه دستور حج را زير پا بگذارند و با آن مخالفت نمايند به خدا زيانى نمى‏رسانند خداوند از همه جهانيان بى‏ نياز است و در سوره بقره آيه 102 درباره ساحران و آنها كه آلوده به سحر شدند اطلاق كلمه كفر شده است ( و ما يعلمان من احد حتى يقولا انما نحن فتنة فلا تكفر ) و نيز در آيه 22 سوره ابراهيم مى‏بينيم كه شيطان در برابر كسانى كه از او پيروى و اطاعت كردند در روز رستاخيز صريحا اظهار تنفر كرده و به آنها مى‏گويد : شما در اطاعت اوامر الهى مرا شريك او ساختيد و من امروز نسبت به اين كار شما كفر مى‏ورزم ( انى كفرت بما اشركتمونى من قبل ) بنابر اين اطلاق كفر بر مخالفان مساله ولايت و رهبرى جاى تعجب نيست.

6- آيا دو ولى در يك زمان ممكن است ؟
بهانه ديگرى كه براى سرباز زدن از اين حديث متواتر و همچنين آيه مورد بحث ذكر كرده‏ اند اين است كه اگر پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) على (عليه‏ السلام‏) را در غدير خم به ولايت و رهبرى و خلافت نصب كرده باشد ، لازمه ‏اش وجود دو رهبر و دو پيشوا در زمان واحد خواهد بود ! ولى توجه به شرائط و اوضاع خاص زمان نزول آيه و ورود حديث و همچنين قرائنى كه در گفتار پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) وجود دارد اين بهانه را به كلى برطرف مى‏كند ، زيرا مى‏دانيم كه اين جريان در ماههاى آخر عمر پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‌‏وسلّم‏) واقع شد ، در حالى كه او آخرين دستورات را به مردم ابلاغ مى‏كرد به خصوص اينكه صريحا فرمود : من بزودى از ميان شما مى‏روم و دو چيز گرانمايه را در ميان شما مى‏گذارم.
كسى كه اين سخن را مى‏گويد پيدا است در صدد تعيين جانشين خويش است و براى آينده برنامه ‏ريزى مى‏كند نه براى زمان حاضر ، بنابر اين روشن است كه منظورش وجود دو رهبر و دو پيشوا در زمان واحد نيست.
موضوع جالب توجه اينكه در حالى كه بعضى از دانشمندان اهل تسنن اين ايراد را مطرح مى‏كنند بعضى ديگر ايرادى درست در نقطه مقابل آن مطرح كرده ‏اند و آن اينكه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) ولايت و خلافت على (عليه ‏السلام‏) را تعيين كرد ولى تاريخ آن را روشن نساخت چه مانعى دارد كه اين ولايت و خلافت بعد از سه خليفه ديگر باشد ؟ ! راستى حيرت ‏آور است ، بعضى از اين طرف بام مى‏افتند و بعضى از آن طرف ، و تعصبها مانع مى‏شود كه روى متن قضيه تكيه كنند ، بايد كسى از آنها سؤال كند كه اگر پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) مى‏خواست چهارمين خليفه خود را تعيين كند و در فكر آينده مسلمانان بود پس چرا خليفه اول و دوم و سوم خود را كه مقدم بر او بودند و تعيين آن لازمتر بود در مراسم غدير بيان نكرد ؟ ! بار ديگر گفته سابق خود را تكرار مى‏كنيم و اين بحث را پايان مى‏دهيم كه اگر نظرهاى خاصى در كار نبود اين همه اشكال‏ تراشى در زمينه اين آيه و اين حديث نمى‏شد ، همانطور كه در موارد ديگر نشده است.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بخش اول مطالب:

https://qaem14.blog.ir/

بخش دوم مطالب:

http://qaem14.parsiblog.com/

بخش سوم مطالب:

http://yamahdi788.loxblog.com/

https://www.leader.ir/

سایر موارد (پیوندها و ...):

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | http://qaem14.parsiblog.com/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق (علیه السلام) , امام هدایتگر , نشانه آشکار , حیرت و سرگردانی , حیرت , سرگردانی , دعای غریق , اصحاب , به خدا سوگند , به خدا , سوگند , بلا , فدایت شوم , حضرت , اعتقاد , استوار , موضوع , روشن , امر خداوند , یا اللَّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ , پيامبر , , نازل , رسالت , پروردگار , خداوند , خطرات احتمالی , خطرات , هدایت , جمعیت کافران , کافران , لجوج , انتخاب جانشین , جانشین , آیه تبلیغ , جریان غدیر , غدیر , تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۶۷ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای , گفتگو , ایراد , مولی , تصرف , آیات , کتب صحاح , , بخاری , مسلم , حدیث , الغدیر , اهل تسنن ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه:
مثَل دنیا طلبان

فإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا، نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا"

همانا دنيا پرستان چونان سگ‏ها براى دريدن صيد در شتابند،
برخى به برخى ديگر هجوم آورند،
و نيرومندشان، ناتوان را مى‏ خورد،
و بزرگ‏ترها بر كوچك‏ترها غلبه می یابند.
و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّه‏ هاى نامعلومى در حركتند،
و در وادى پر از آفت‏ها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مى‏ گيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چراننده ‏اى كه به چراگاهشان ببرد'

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بخش اول مطالب:

https://qaem14.blog.ir/

بخش دوم مطالب:

http://qaem14.parsiblog.com/

بخش سوم مطالب:

http://yamahdi788.loxblog.com/

اميرالمؤمنين (عليه السلام) :

بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ اَن تَكُونَ غُصَّةَ

فرصت را درياب پيش از آنكه با از دست رفتن سبب اندوه شود.

غررالحکم ؛ ۴۳۶۲

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بخش اول مطالب:

https://qaem14.blog.ir/

بخش دوم مطالب:

http://qaem14.parsiblog.com/

بخش سوم مطالب:

http://yamahdi788.loxblog.com/

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۶۵تا۶۶

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكتَابِ ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكفَّرْنَا عَنهُمْ سيِّئَاتهِمْ وَ لأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ‏(۶۵) وَ لَوْ أَنهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبهِمْ لأَ كلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌوَ كَثِيرٌ مِّنهُمْ ساءَ مَا يَعْمَلُونَ‏(۶۶)

ترجمه:
۶۵ -و اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند گناهان آنها را مى ‏بخشيم و در باغهاى پر نعمت بهشت وارد مى‏ سازيم .
۶۶-و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده ( قرآن ) را برپا دارند از آسمان و زمين روزى خواهند خورد ، جمعى از آنها ميانه‏ رو هستند ولى اكثرشان اعمال بدى انجام مى‏دهند .

تفسیر
به دنبال انتقادات گذشته از برنامه و روش اهل كتاب ، در اين دو آيه آنچنان كه اصول تربيتى اقتضا مى‏كند ، قرآن براى بازگرداندن منحرفان اهل كتاب به راه راست ، و نشان دادن مسير واقعى به آنها ، و تقدير از اقليتى كه در ميان آنان وجود داشت و با اعمال خلاف آنها همگام نبود ، نخست چنين مى‏گويد : اگر اهل كتاب ايمان بياورند و پرهيزكارى پيشه كنند ، گناهان گذشته آنها را مى‏ پوشانيم و از آن صرفنظر مى‏كنيم .
(و لو ان اهل الكتاب آمنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم ) نه تنها گناهان آنها را مى‏ بخشيم بلكه در باغهاى بهشت كه كانون انواع نعمتها است آنها را وارد مى‏كنيم .
(و لادخلنا هم جنات النعيم ) اين در زمينه نعمتهاى معنوى و اخروى است .
سپس به اثر عميق ايمان و تقوا حتى در زندگى مادى انسانها ، اشاره كرده ، مى‏گويد اگر آنها تورات و انجيل را برپا دارند و آنرا به عنوان يك دستور العمل زندگى در برابر چشم خود قرار دهند ، و به طور كلى به همه آنچه از طرف پروردگارشان بر آنها نازل شده اعم از كتب آسمانى پيشين و قرآن بدون هيچگونه تبعيض و تعصب عمل كنند ، از آسمان و زمين ، نعمتهاى الهى آنها را فرا خواهد گرفت .
(و لو انهم اقاموا التوراة و الانجيل و ما انزل اليهم من ربهم لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم) .
شك نيست كه منظور از برپا داشتن تورات و انجيل ، آن قسمت از تورات و انجيل واقعى است كه در آن زمان در دست آنها بود ، نه قسمتهاى تحريف يافته كه كم و بيش از روى قرائن شناخته مى‏شد ، و منظور از ما انزل اليهم من ربهم همه كتابهاى آسمانى و دستورات الهى است ، زيرا اين جمله مطلق است ، و در حقيقت اشاره به اين است كه نبايد تعصبهاى قومى را با مسائل دينى و الهى آميخت ، كتابهاى آسمانى عرب و يهود مطرح نيست ، آنچه مطرح است دستورهاى الهى است و به اين بيان قرآن مى‏خواهد تا آنجا كه ممكن است از تعصب آنها بكاهد و راه را براى نفوذ در اعماق جانشان هموار سازد ، و لذا تمام ضميرها در اين آيه بخود آنها بازگشت مى‏كند ( اليهم ، من ربهم ، من فوقهم ، من تحت ارجلهم ) همه بخاطر اين است كه از مركب لجاجت فرود آيند و تصور نكنند تسليم در برابر قرآن به معنى تسليم يهود در برابر عرب است ، بلكه تنها تسليم در برابر خداى بزرگشان است .
شك نيست كه منظور از بر پا داشتن مقررات تورات و انجيل ، عمل به اصول آنهااست ، زيرا همانطور كه بارها گفته‏ ايم ، اصول تعليمات انبياء در همه جا يكسان است و تفاوت در ميان آنها تفاوت كامل و اكمل است و اين منافات با آن ندارد كه بعضى از احكام آئين قبل را ، بوسيله بعضى از احكام آئين بعد نسخ كند .
خلاصه اينكه آيه فوق يكبار ديگر ، اين اصل اساسى را مورد تاكيد قرار مى‏دهد كه پيروى از تعليمات آسمانى انبياء تنها براى سر و سامان دادن به زندگى پس از مرگ نيست ، بلكه بازتاب گسترده ‏اى در سرتاسر زندگى مادى انسانها نيز دارد ، جمعيتها را قوى ، و صفوف را فشرده ، و نيروها را متراكم ، و نعمتها را پربركت ، و امكانات را وسيع ، و زندگى را مرفه ، و امن و امان مى‏سازد .

نظرى به ثروتهاى عظيم مادى و نيروهاى فراوان انسانى كه امروز در دنياى بشريت بر اثر انحراف از اين تعليمات به صورت سلاحهاى مرگبار و كشمكشهاى بى‏دليل و كوششهاى ويرانگر ، نابود مى‏گردد ، دليل زنده اين حقيقت است ، امروز حجم ثروتهائى كه در جهت تخريب دنيا - اگر درست بينديشيم - به كار مى‏رود ، هر گاه بيشتر از ثروت هائى كه در مسيرهاى سازنده مصرف مى‏شود نباشد از آن هم كمتر نيست .
امروز مغزهاى متفكرى كه براى تكميل و توسعه و توليد سلاحهاى جنگى و كشمكشهاى استعمارى كار مى‏كند ، قسمت مهمى از نيروهاى ارزنده انسانى را تشكيل مى‏دهد ، و چقدر نوع بشر به اين سرمايه‏ ها و اين مغزهائى كه بيهوده از بين مى‏رود ، براى رفع نيازمندي هايش محتاج است ، و چقدر چهره دنيا زيبا و خواستنى و جالب بود اگر همه اينها در راه آبادى به كار گرفته مى‏شدند .
ضمنا بايد توجه داشت كه منظور از جمله : من فوقهم و من تحت ارجلهم آن است كه تمام نعمتهاى آسمان و زمين ، آنها را فرا خواهد گرفت ، و اين احتمال نيز هست كه اين جمله ، كنايه ‏اى بوده باشد از عموميت نعمتها همانطور كه در ادبيات عرب و غير عرب ، گاهى گفته مى‏شود : فلان كس از فرق تا قدم غرق نعمت شد يعنى در تمام جنبه ‏ها .
و نيز اين آيه ، پاسخى است به گفتارى كه از يهود در آيات گذشته خوانديم كه اگر مى‏بينيد نعمتهاى الهى از شما قطع شده ، به خاطر اين نيست كه بخل در ذات مقدس خداوند راه يافته و دست او بسته باشد ، بلكه اين اعمال شما است كه در زندگى مادى و معنوى شما منعكس شده و هر دو را تيره ساخته است و تا شما باز نگرديد ، اينها نيز باز نگردند .
در پايان آيه ، اشاره به اقليت صالح اين جمعيت كرده ، مى‏گويد : با اينكه بسيارى از آنها بدكارند ولى جمعيتى معتدل و ميانه رو در ميان آنها وجود دارند ( كه حسابشان با حساب ديگران در پيشگاه خدا و در نظر خلق خدا جدا است ) .
(منهم امة مقتصدة و كثير منهم ساء ما يعملون) .نظير اين تعبير در باره اقليت صالح اهل كتاب ، در آيات 159 و 181 سوره اعراف و 75 آل عمران نيز ديده مى‏شود .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بخش اول مطالب:

https://qaem14.blog.ir/

بخش دوم مطالب:

http://qaem14.parsiblog.com/

بخش سوم مطالب:

http://yamahdi788.loxblog.com/

https://www.leader.ir/

سایر موارد (پیوندها و ...):

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | http://qaem14.parsiblog.com/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: نامه ۳۱ نهج البلاغه , نهج البلاغه , دنيا پرستان , سگ , صيد , هجوم , برخی , نیرومند , ناتوان , خوردن , بزرگترها , کوچکترها , غلبه , شتران , بیابان , رها , راه گم کرده , جاده , وادی , آفت , شنزار , حرکت , کند , گرفتار , چوپان , چرا , چراگاه , اميرالمؤمنين (عليه السلام) , فرصت , از دست رفتن فرصت , اندوه , غررالحکم , تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۶۵تا۶۶ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , اهل کتاب , ایمان , تقوا , تقوا پيشه , گناهان , بخشش , باغهاى پر نعمت بهشتوباغ بهشتی , باغ , بهشت , تورات و انجیل , تورات , انجیل , پروردگار , نازل , قرآن , آسمان , زمین , روزی , میانه رو , اعمال بد , اکثر , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) :

اذا اَرادَ اللّه ُ بِاَهْلِ بَيْتٍ خَيْرا فَقَّهَهُمْ فِى الدّينِ وَ وَقَّرَ صَغيرُهُمْ كَبيرَهُمْوَ رَزَقَهُمُ الرِّفْقَ فى مَعيشَتِهِمْ وَ الْقَصْدَ فى نَفَقاتِهِم وَ بَصَّرَهُمْ عُيُوبَهُمْ فَيَتُوبُوا مِنْها

هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد ، آنان را در دين دانا مى كند ، كوچك ترها بزرگ ترهايشان را احترام مى نمايند ، مدارا در زندگى و ميانه روى در خرج كردن را روزيشان مى نمايد و به عيوبشان آگاهشان مى سازد ، تا آنها را برطرف كنند.

نهج الفصاحه ، ح ۱۴۷

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۶۴

وَ قَالَتِ الْيهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌغُلَّت أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بمَا قَالُوابَلْ يَدَاهُ مَبْسوطتَانِ يُنفِقُ كَيْف يَشاءُوَ لَيزِيدَنَّ كَثِيراً مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك طغْيَناً وَ كُفْراًوَ أَلْقَيْنَا بَيْنهُمُ الْعَدَوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِكلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسعَوْنَ فى الأَرْضِ فَساداًوَ اللَّهُ لا يحِب الْمُفْسِدِينَ‏(64)

ترجمه:
۶۴ -و يهود گفتند دست خدا به زنجير بسته است ! ، دستهايشان بسته باد و بخاطر اين سخن از رحمت ( الهى ) دور شوند ! بلكه هر دو دست ( قدرت ) او گشاده است هر گونه بخواهد مى‏بخشد ، و اين آيات كه بر تو از طرف پروردگارت نازل شده بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مى‏افزايد ، و در ميان آنها عداوت و دشمنى تا روز قيامت افكنديم ، و هر زمان آتش جنگى افروختند آنرا خداوند خاموش ساخت و براى فساد در زمين تلاش مى‏كنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد .

تفسیر
در اين آيه يكى از مصداقهاى روشن سخنان ناروا و گفتار گناه ‏آلود يهود كه در آيه قبل به طور كلى به آن اشاره شد آمده است ، توضيح اينكه : تاريخ نشان ميدهد كه يهود زمانى در اوج قدرت ميزيستند ، و بر قسمت مهمى از دنياى آباد آن زمان حكومت داشتند ، كه زمان داود و سليمان بن داود را به عنوان نمونه مى‏ توان يادآور شد ، و در اعصار بعد نيز ، قدرت آنها با نوسان هائى ادامه داشت ، ولى با ظهور اسلام مخصوصا در محيط حجاز ستاره قدرت آنها افول كرد مبارزه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) با يهود بنى النضير و بنى قريظه و يهود خيبر موجب نهايت تضعيف آنها گرديد ، در اين موقع بعضى از آنها با در نظر گرفتن قدرت و عظمت پيشين از روى استهزاء گفتند : دست خدا به زنجير بسته شده و به ما بخششى نمى‏كند .
(گوينده اين سخن طبق نقل بعضى از مفسران فنحاس بن عاذورا رئيس بنى قينقاع يا نباش بن قيس طبق نقل بعضى ديگر بوده است) .
و از آنجا كه بقيه نيز به گفتار او راضى بودند ، قرآن اين سخن را به همه آنها نسبت داده ، مى‏گويد : يهود گفتند دست خدا به زنجير بسته شده ! ( قالت اليهود يد الله مغلولة ) بايد توجه داشت كه يد در لغت عرب به معانى زيادى اطلاق مى‏شود كه يكى دست است و ديگرى نعمت و قدرت و زمامدارى و حكومت و تسلط مى‏باشد .
البته معنى اصلى همان دست مى‏باشد .
و از آنجا كه انسان بيشتر كارهاى مهم را با دست خود انجام ميدهد ، به عنوان كنايه در معانى ديگر به كار رفته است ، همانطور كه كلمه دست در زبان فارسى نيز چنين است .
از بسيارى از رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهم ‏السلام‏) به ما رسيده استفاده مى‏شود كه اين آيه اشاره به اعتقادى است كه يهود در باره مساله قضا و قدر و سرنوشت و تفويض داشتند و معتقد بودند كه در آغاز خلقت خداوند همه چيز را معين كرده و آنچه بايد انجام بگيرد ، انجام گرفته است و حتى خود او هم عملا نمى‏تواند تغييرى در آن ايجاد كند ! البته ذيل آيه ( بل يداه مبسوطتان ) بطورى كه خواهد آمد همان معنى اول را تاييد مى‏كند ولى معنى دوم نيز مى‏تواند با معنى اول در يك مسير قرار گيرد ، زيرا هنگاميكه زندگى يهود بهم خورد و ستاره اقبالشان غروب كرد معتقد بودند اين يك سرنوشت است و سرنوشت را نمى‏توان تغيير داد ، زيرا از آغاز همه اين سرنوشتها تعيين شده و عملا دست خدا بسته است ! ! خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نكوهش و مذمت از اين عقيده ناروا مى‏گويد : دست آنها در زنجير باد ، و به خاطر اين سخن ناروا از رحمت خدا بدور گردند .
(غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا ) سپس براى ابطال اين عقيده ناروا مى‏گويد : هر دو دست خدا گشاده است ، و هر گونه بخواهد و بهر كس بخواهد مى‏بخشد .
(بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء ) نه اجبارى در كار او هست ، نه محكوم جبر عوامل طبيعى و جبر تاريخ مى‏باشد ، بلكه اراده او بالاتر از هر چيز و نافذ در همه چيز است .

قابل توجه اينكه يهود يد را به عنوان مفرد آورده بودند ، اما خداوند در پاسخ آنها يد را به صورت تثنيه مى‏آوردو مى‏گويد : دو دست خدا گشاده است و اين علاوه بر تاكيد مطلب كنايه لطيفى از نهايت جود و بخشش خدا است ، زيرا كسانى كه زياد سخاوتمند باشند ، با هر دو دست مى‏بخشند ، به علاوه ذكر دو دست كنايه از قدرت كامل و شايد اشاره ‏اى به نعمتهاى مادى و معنوى ، يا دنيوى و اخروى نيز بوده باشد .
بعد مى‏ گويد : حتى اين آيات كه پرده از روى گفتار و عقائد آنان بر مى ‏دارد به جاى اينكه اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط باز گردند ، بسيارى از آنها را روى دنده لجاجت مى ‏افكند و طغيان و كفر آنها بيشتر مى‏شود .
(و ليزيدن كثيرا منهم ما انزل اليك من ربك طغيانا و كفرا ) اما در مقابل اين گفته‏ ها و اعتقادات ناروا و لجاجت و يك دندگى در طريق طغيان و كفر ، خداوند مجازات سنگينى در اين جهان براى آنها قائل شده و آن اين است كه عداوت و دشمنى در ميان آنها تا دامنه قيامت افكنده است .
(و القينا بينهم العداوة و البغضاء الى يوم القيامة) .در اينكه منظور از اين عداوت و بغضاء چيست در ميان مفسران گفتگو است ، ولى اگر ما از وضع استثنائى و ناپايدار كنونى يهود صرفنظر كنيم و تاريخچه زندگى پراكنده و توام با دربدرى آنها را در نظر بگيريم خواهيم ديد كه يك عامل مهم براى اين وضع خاص تاريخى عدم وجود اتحاد و صميميت در ميان
آنها در سطح جهانى بوده است ، زيرا اگر اتحاد و صميميتى در ميان آنها وجود مى‏داشت در طول تاريخ اين همه شاهد پراكندگى و بدبختى و در بدرى نبودند .
در ذيل آيه 14 همين سوره توضيح بيشترى در باره مسئله عداوت و دشمنى مداوم در ميان اهل كتاب ذكر كرديم .
و در قسمت اخير آيه اشاره به كوششها و تلاشهاى يهود براى برافروختن آتش جنگها و لطف خدا در مورد رهائى مسلمانان از اين آتشهاى نابود كننده كرده ، مى ‏فرمايد : هر زمان آتشى براىجنگ افروختند ، خداوند آنرا خاموش ساخت و شما را حفظ از آن كرد .
(كلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله ) و اين در حقيقت يكى از نكات اعجاز آميز زندگى پيامبر اسلام (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) است زيرا يهوديان از تمام مردم حجاز نيرومندتر ، و به مسائل جنگى آشناتر ، و داراى محكمترين قلعه ‏ها و سنگرها بودند ، علاوه بر اين قدرت مالى فراوانى داشتند كه در پيكارها به آنها كمك مى‏كرد ، تا آنجا كه قريش براى جلب كمك آنها كوشش مى‏كردند و اوس و خزرج هر كدام سعى داشتند كه پيمان دوستى و همكارى نظامى با آنها ببندند ، ولى با اينهمه ، چنان طومار قدرت آنها در هم پيچيده شد كه بهيچوجه قابل پيش‏بينى نبود ، يهود بنى نضير و بنى قريظه و بنى قينقاع تحت شرائط خاصى مجبور به جلاى وطن شدند ، و ساكنان قلعه‏ هاى خيبر و سرزمين فدك تسليم گرديدند ، و حتى يهوديانى كه در پاره ‏اى از بيابانهاى حجاز سكونت داشتند ، آنها نيز در برابر عظمت اسلام زانو زدند نه تنها نتوانستند مشركان را يارى دهند بلكه خودشان نيز از صحنه مبارزه كنار رفتند .
قرآن اضافه مى‏كند : آنها براى پاشيدن بذر فساد در روى زمين تلاش و كوشش پى‏گير و مداومى دارند .
(و يسعون فى الارض فسادا ) در حالى كه خداوند مفسدان را دوست نمى‏دارد .
(و الله لا يحب المفسدين)
بنا بر اين قرآن هيچگاه به آنها از نظر نژادى ايراد ندارد ، بلكه مقياس انتقادات قرآن و الگوى سرزنشهاى آن اعمالى است كه از هر كس و هر جمعيتى صادر مى‏شود و در آيات بعد خواهيم ديد كه با اينهمه ، قرآن راه بازگشت را بروى آنها باز گذاشته است .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. سوره مبارکه انبیاء ۱۰۵

حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید مبعث:
۱۰ / اسفند / ۱۴۰۰
طرفدار توقف جنگیم؛
ریشه بحران اوکراین سیاستهای بحران‌ساز رژیم مافیایی آمریکا است
اوکراینِ امروز و افغانستانِ دیروز نشان‌دهنده سرانجام اعتماد به آمریکا واروپا است
آمریکا نفت سوریه و ثروت افغانستان را می‌دزدد و از جنایات صهیونیستها حمایت می‌کند

منبع:

آیات مهدویت

https://www.leader.ir/fa/content/25553

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49680

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) , خداوند , خیر , دین , دانا , کوچکترها , بزرگترها , احترام , مدارا , زندگی , میانه روی , خرج کردن , روزی , عیوب , آگاه , نهج الفصاحه , تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۶۴ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , یهود , دست خدا , زنجیر , سخن , رحمت الهی , قدرت , گشاده , هر دو دست , دو دست , بخشش , آیات , پروردگار , نازل , طغیان , کفر , عداوت , دشمنی , روز قیامت , آتش جنگ , خاموش , فساد , زمین , تلاش , مفسدان , ظهور , امام خامنه ای , یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

رفتار صحیح مرد در خانواده

رسول خدا صلّی الله علیه وآله
خيْرُ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِي الَّذِينَ لَا يَتَطَاوَلُونَ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ.

بهترین مردان امت من کسانی هستند که به خانوادۀ خود سخت نمی گیرند؛ و دلسوزشان بوده و ستم نمی کنند.

«مکارم الأخلاق» ص ۲۱۶

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha



تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۶۱تا۶۳

وَ إِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا ءَامَنَّا وَ قَد دَّخَلُوا بِالْكُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كانُوا يَكْتُمُونَ‏(۶۱) وَ تَرَى كَثِيراً مِّنهُمْ يُسارِعُونَ فى الاثْمِ وَ الْعُدْواَنِ وَ أَكلِهِمُ السحْت لَبِئْس مَا كانُوا يَعْمَلُونَ‏(۶۲) لَوْ لا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الأَحْبَارُ عَن قولهمُ الاثْمَ وَ أَكلِهِمُ السحْت لَبِئْس مَا كانُوا يَصنَعُونَ‏(۶۳)

ترجمه:
۶۱-و هنگامى كه نزد شما مى‏آيند مى‏گويند ايمان آورده‏ ايم ( اما ) با كفر وارد مى‏شوند و با كفر خارج مى‏گردند و خداوند از آنچه كتمان مى‏كردند آگاهتر است .
٦٢-بسيارى از آنها را مى‏بينى كه در گناه و تعدى و خوردن مال حرام بر يكديگر سبقت مى‏جويند ، چه زشت است كارى كه انجام مى‏دهند .
۶۳-چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود آنها را از سخنان گناه آميز و خوردن مال حرام نهى نمى‏كنند ؟ چه زشت است عملى كه انجام مى‏دهند .

تفسیر
در آيه نخست - براى تكميل بحث در باره منافقان اهل كتاب - پرده از روى نفاق درونى آنها برداشته و به مسلمانان چنين اعلام مى‏كند : هنگامى كه نزد شما مى‏آيند مى‏گويند ايمان آورديم در حالى كه با قلبى مملو از كفر داخل مى‏شوند و به همان حال نيز از نزد شما بيرون مى‏روند و منطق و استدلال و سخنان شما در قلب آنها كمترين اثرى نمى‏بخشد .
(و اذا جاؤكم قالوا آمنا و قد دخلوا بالكفر و هم قد خرجوا به) .
بنابراين چهره ‏هاى حق بجانب و اظهار ايمان و همچنين پذيرش ظاهرى
و رياكارانه ‏اى كه در برابر سخنان شما نشان مى‏دهند ، نبايد شما را فريب دهد .
و در پايان آيه به آنها اخطار مى‏كند كه با تمام اين پرده‏ پوشى ‏ها خداوند از آنچه آنها كتمان مى‏كنند ، آگاه و با خبر است .
و در آيه بعد نشانه ‏هاى ديگرى از نفاق آنها را بازگو مى‏كند ، از جمله اينكه مى‏گويد : بسيارى از آنها را مى‏بينى كه در مسير گناه و ستم و خوردن اموال حرام بر يكديگر سبقت مى‏جويند .
(و ترى كثيرا منهم يسارعون فى الاثم و العدوان و اكلهم السحت) .
يعنى آنچنان آنها در راه گناه و ستم گام بر مى‏دارند كه گويا به سوى اهداف افتخارآميزى پيش مى‏روند ، و بدون هيچگونه شرم و حيا ، سعى مى‏كنند از يكديگر پيشى گيرند .
بايد توجه داشت كه كلمه اثم هم به معنى كفر آمده است و هم به معنى هر گونه گناه ، ولى چون در اينجا در مقابل عدوان قرار گرفته است ، بعضى از مفسران آنرا به معنى گناهانى كه زيان آن تنها متوجه خود انسان مى‏شود تفسير كرده ‏اند بر خلاف عدوان كه زيان آن به ديگران مى‏رسد ، اين احتمال نيز هست كه ذكر عدوان بعد از ذكر اثم به اصطلاح از قبيل ذكر عام بعد از خاص و ذكر اكل سحت بعد از آنها از قبيل ذكر اخص بوده باشد .
به اين ترتيب قبلا آنها را به خاطر هر گونه گناه مذمت مى‏كند ، و سپس روى دو گناه بزرگ به خاطر اهميتى كه داشته ‏اند ، انگشت مى‏گذارد ، يكى ستمگرى و ديگرى خوردن اموال حرام ، اعم از رشوه و غير آن .
كوتاه سخن اينكه : قرآن اين دسته از منافقان اهل كتاب را ، به خاطر پرده‏ درى و جرئت و بى‏ پروائى در برابر هر گونه گناه و به خصوص ستمگرى و بالاخص خوردن اموال نامشروع همانند رشوه ، و ربا و مانند آن مذمت مى‏كند .
و در پايان آيه براى تاكيد زشتى اعمال آنها مى‏گويد : چه عمل زشت و ننگينى آنها انجام مى‏دهند .
(لبئس ما كانوا يعملون ) از تعبير كانوا يعملون چنين استفاده مى‏شود كه انجام اين اعمال براى آنها جنبه اتفاقى نداشته بلكه بر آن مداومت داشته و مكرر مرتكب آن شده ‏اند .
سپس در آيه سوم حمله را متوجه دانشمندان آنها كرده كه با سكوت خود آنانرا به گناه تشويق مى‏نمودند و مى‏گويد : چرا دانشمندان مسيحى و علماى يهود ، آنها را از سخنان گناه ‏آلود و خوردن اموال نامشروع باز نمى‏دارند .
(لو لا ينهاهم الربانيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت ) همانطور كه در سابق اشاره كرده ‏ايم ربانيون جمع ربانى و در اصل از كلمه رب گرفته شده ، و به معنى دانشمندانى است كه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كنند ، ولى در بسيارى از موارد اين كلمه به علماى مذهبى مسيحى اطلاق مى‏شده است .
و احبار جمع حبر ( بر وزن ابر ) به معنى دانشمندانى است كه اثر نيكى از خود در جامعه مى‏گذارند ، ولى در بسيارى از موارد به علماى يهود گفته ميشود .
ضمنا از اينكه در اين آيه ذكرى از عدوان كه در آيه قبل بود ديده نمى‏شود ، بعضى استفاده كرده ‏اند كه اثم به همان معناى وسيع كلمه است كه عدوان در آن درج است .

در اين آيه بر خلاف آيه گذشته تعبير به قولهم الاثم شده است ، و اين تعبير ممكن است ، اشاره به اين بوده باشد كه دانشمندان موظفند مردم را هم از سخنان گناه ‏آلود باز دارند و هم از اعمال گناه ، و يا اينكه قول در اينجا به معنى اعتقاد است يعنى دانشمندان براى اصلاح يك اجتماع فاسد ، نخست بايد افكار و اعتقادات نادرست آنها را تغيير دهند ، زيرا تا انقلابى در افكار پيدا نشود ، نمى‏توان انتظار اصلاحات عميق در جنبه ‏هاى عملى داشت و به اين ترتيب آيه ، راه اصلاح جامعه فاسد را كه بايد از انقلاب فكرى شروع شود به دانشمندان نشان مى‏دهد .
و در پايان آيه ، قرآن به همان شكل كه گناهكاران اصلى را مذمت نمود ، دانشمندان ساكت و ترك كننده امر به معروف و نهى از منكر را مورد مذمت قرار داده ، مى‏گويد : چه زشت است كارى كه آنها انجام مى‏دهند .
(لبئس ما كانوا يصنعون ) و به اين ترتيب روشن مى‏شود كه سرنوشت كسانى كه وظيفه بزرگ امر بمعروف و نهى از منكر را ترك مى‏كنند - بخصوص اگر از دانشمندان و علما باشند - سرنوشت همان گناهكاران است و در حقيقت شريك جرم آنها محسوب مى‏شوند .
از ابن عباس مفسر معروف نقل شده كه مى‏گفت : اين آيه شديدترين آيه‏ اى است كه دانشمندان وظيفه‏ نشناس و ساكت را توبيخ و مذمت مى‏كند .
بديهى است اين حكم اختصاصى به علماى خاموش و ساكت يهود و نصارى ندارد و تمام رهبران فكرى و دانشمندانى كه به هنگام آلوده شدن مردم به گناه و سرعت گرفتن در راه ظلم و فساد ، خاموش مى‏نشينند در بر مى‏گيرد ، زيرا حكم خدا در باره همگان يكسان است ! در حديثى از امير مؤمنان على (عليه ‏السلام‏) مى‏خوانيم : كه در خطبه‏ اى فرمود:اقوام گذشته به اين جهت هلاك و نابود گشتند كه مرتكب گناهان مى‏شدند و دانشمندانشان سكوت مى‏كردند ، و نهى از منكر نمى‏نمودند ، در اين هنگام بلاها و كيفرهاى الهى بر آنها فرود مى‏آمد ، پس شما اى مردم ! امر به معروف كنيد و نهى از منكر نمائيد ، تا به سرنوشت آنها دچار نشويد .و همين مضمون در نهج البلاغه در اواخر خطبه قاصعه ( خطبه 192 ) نيز آمده است : فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضى بين ايديكم الا لتركهم الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فلعن السفهاء لركوب المعاصى و الحكماء لترك التناهى خداوند متعال مردم قرون پيشين را از رحمت خود دور نساخت مگر بخاطر اينكه امر به معروف و نهى از منكر را ترك گفتند ، عوام را به خاطر ارتكاب گناه و دانشمندان را به خاطر ترك نهى از منكر مورد لعن خود قرار دادو از رحمت خويش دور ساخت .
قابل توجه اينكه درباره توده مردم در آيه سابق تعبير به يفعلون شده و در اين آيه در مورد دانشمندان تعبير به يصنعون و مى‏دانيم كه يصنعون از ماده صنع به معنى كارهائى است كه از روى دقت و مهارت انجام مى‏گيرد ولى يعملون از ماده عمل به هر گونه كار گفته مى‏شود اگر چه دقتى در آن نباشد و اين خود متضمن مذمت بيشترى است زيرا اگر مردم نادان و عوام كارهاى بدى انجام مى‏دهند ، قسمتى از آن به خاطر نادانى و بى‏اطلاعى است ، ولى دانشمندى كه وظيفه خود را عمل نكند حساب شده ، آگاهانه و ماهرانه مرتكب خلاف شده است ، و به همين دليل مجازات عالم از جاهل سنگينتر و سخت‏تر است ! .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. سوره مبارکه انبیاء ۱۰۵

حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید مبعث:
۱۰ / اسفند / ۱۴۰۰
طرفدار توقف جنگیم؛
ریشه بحران اوکراین سیاستهای بحران‌ساز رژیم مافیایی آمریکا است
اوکراینِ امروز و افغانستانِ دیروز نشان‌دهنده سرانجام اعتماد به آمریکا واروپا است
آمریکا نفت سوریه و ثروت افغانستان را می‌دزدد و از جنایات صهیونیستها حمایت می‌کند

منبع:

آیات مهدویت

https://www.leader.ir/fa/content/25553

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49680

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: رسول خدا صلّی الله علیه وآله , رفتار صحیح , مرد , خانواده , بهترین مردان , امت , خانواده , دلسوز , ستم , تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۶۱تا۶۳ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , ايمان , کفر , وارد , خارج , خداوند , کتمان , آگاه , تعدی , خوردن مال حرام , مال حرام , سبقت , زشت , دانشمندان , نصاری , یهود , سخنان گناه آمیز , گناه , سخنان , نهی , رشت , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

امام صادق (علیه السلام) :

كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : إنَّ اللّهَ قَضى قَضاءً حَتما أن لا يُنعِمَ عَلَى العَبدِ بِنِعمَةٍ فَيَسلُبَها إيّاهُ ، حَتّى يُحدِثَ العَبدُ ذَنبا يَستَحِقُّ بِذلِكَ النِّقمَةَ .

پدرم مى فرمود : «همانا خداوند حكم قطعى فرموده كه هرگاه نعمتى به بنده اى داد ، ديگر آن را از وى نستانَد ، مگر اين كه آن بنده گناهى مرتكب شود كه سزاوار چنين مجازاتى گردد.

الكافي ج۲ ص۲۷۳

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۵۹تا۶۰

قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَبِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلا أَنْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثرَكمْ فَاسِقُونَ‏(۵۹) قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشرٍّ مِّن ذَلِك مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِب عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الخَْنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطاغُوت أُولَئك شرٌّ مَّكاناً وَ أَضلُّ عَن سوَاءِ السبِيلِ‏(۶۰)

ترجمه:
۵۹-بگو اى اهل كتاب آيا به ما خرده مى‏گيريد ؟ ( مگر ما چه كرده ‏ايم ) جز اينكه به خداوند يگانه ، و به آنچه بر ما نازل شده ، و به آنچه پيش از اين نازل گرديده است ايمان آورده ‏ايم و اين بخاطر آن است كه بيشتر شما از راه حق بدر رفته ‏ايد ( و لذا حق در نظر شما نازيباست).
۶۰ -بگو : آيا شما را از كسانى كه جايگاه و پاداششان بدتر از اين است با خبر كنم ؟ ! كسانى كه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و مورد خشم قرار داده ( ومسخ كرده ) و از آنها ميمونها و خوكهائى قرار داده و پرستش بت كرده‏ اند موقعيت و محل آنها بدتر است و از راه راست گمراه ‏ترند .

شان نزول:
از عبد الله بن عباس نقل شده كه جمعى از يهود نزد پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) آمدند و درخواست كردند : عقائد خود را براى آنها شرح دهد ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) گفت : من به خداى بزرگ و يگانه ايمان دارم و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و موسى و عيسى و همه پيامبران الهى نازل شده حق مى‏دانم ، و درميان آنها جدائى نمى‏افكنم ، آنها گفتند : ما عيسى را نمى‏شناسيم و به پيامبرى نمى ‏پذيريم ، سپس افزودند : ما هيچ آئينى را بدتر از آئين شما سراغ نداريم ! آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت .

تفسیر
در آيه نخست ، خداوند به پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) دستور مى‏دهد كه از اهل كتاب سؤال كن و بگو چه كار خلافى از ما سر زده كه شما از ما عيب مى‏گيريد و انتقاد مى‏كنيد جز اينكه ما به خداى يگانه ايمان آورده‏ ايم و در برابر آنچه بر ما و بر انبياء پيشين نازل شده تسليم هستيم .
(قل يا اهل الكتاب هل تنقمون منا الا ان آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل من قبل) .اين آيه در حقيقت اشاره به گوشه ‏اى ديگر از لجاجتها و تعصبهاى بى‏مورد يهود مى‏كند كه براى غير خود و غير آئين تحريف شده خويش هيچگونه ارزشى قائل نبودند و به خاطر همين تعصب شديد ، حق در نظر آنها باطل و باطل در نظر آنان حق جلوه مى‏كرد .
و در پايان آيه جمله ‏اى مى‏بينيم كه در حقيقت بيان علت جمله قبل است اين جمله مى‏گويد : اگر شما توحيد خالص و تسليم در برابر تمام كتب آسمانى را بر ما ايراد مى‏گيريد به خاطر آن است كه بيشتر شما فاسق و آلوده به گناه شده‏ ايد ، چون خود شما آلوده ومنحرفيد اگر كسانى پاك و بر جاده حق باشند در نظر شما عيب است .( و ان اكثر كم فاسقون) .اصولا در محيطهاى آلوده كه اكثريت آنرا افراد فاسق و آلوده به گناه تشكيل مى‏دهند گاهى مقياس حق و باطل آنچنان دگرگون مى‏شود كه عقيده پاك و عمل صالح ، زشت و قابل انتقاد ميگردد ، و عقائد و اعمال نادرست ، زيبا و شايسته تحسين جلوه ميكند ، اين خاصيت همان مسخ فكرى است كه بر اثر فرو رفتن در گناه و خو گرفتن به آن به انسان دست مى‏دهد .
ولى بايد توجه داشت كه آيه همانطور كه سابقا هم اشاره كرده ‏ايم همه اهل كتاب را مورد انتقاد قرار نميدهد ، بلكه حساب اقليت صالح را با كلمه اكثر در اينجا نيز بدقت جدا كرده است .
در آيه دوم ، عقائد تحريف شده و اعمال نادرست اهل كتاب و كيفرهائى كه دامنگير آنها گرديده است با وضع مؤمنان راستين و مسلمان مقايسه گرديده ، تا معلوم شود كداميك از اين دو دسته درخور انتقاد و سرزنش هستند و اين يك پاسخ منطقى است كه براى متوجه ساختن افراد لجوج و متعصب به كار مى‏رود در اين مقايسه چنين مى‏گويد : اى پيامبر به آنها بگو آيا ايمان به خداى يگانه و كتب آسمانى داشتن درخور سرزنش و ايراد است ، يا اعمال نارواى كسانى كه گرفتار آن همه مجازات الهى شدند به آنها بگو آيا شما را آگاه كنم از كسانى كه پاداش كارشان در پيشگاه خدا از اين بدتر است .
(قل هل انبئكم بشر من ذلك مثوبة عند الله ) شك نيست كه ايمان به خدا و كتب آسمانى ، چيز بدى نيست ، و اينكه در آيه فوق آنرا با اعمال و افكار اهل كتاب مقايسه كرده و مى‏گويد : كداميك بدتر است در حقيقت يكنوع كنايه مى‏باشد ، همانطور كه گاهى مى‏بينيم فرد ناپاكى از فرد پاكى انتقاد مى‏كند ، او در جواب مى‏گويد : آيا پاكدامنان بدترند يا آلودگان ؟ .
سپس به تشريح اين مطلب پرداخته و مى‏گويد : آنها كه بر اثر اعمالشان مورد لعن و غضب پروردگار واقع شدند و آنانرا به صورت ميمون و خوك مسخ كرد ، و آنها كه پرستش طاغوت و بت نمودند ، مسلما اين چنين افراد ، موقعيتشان در اين دنيا و محل و جايگاهشان در روز قيامت بدتر خواهد بود ، و از راه راست و جاده مستقيم گمراه ‏ترند .
(من لعنه الله و غضب عليه و جعل منهم القردة و الخنازير و عبد الطاغوت اولئك شر مكانا و اضل عن سواء السبيل) .
در باره معنى مسخ و تغيير چهره دادن بعضى از انسانها و اينكه آيا منظور از آن مسخ و دگرگون شدن چهره جسمانى است يا دگرگونى چهره فكرى و اخلاقى ، به خواست خدا به طور مشروح در ذيل آيه 163 سوره اعراف سخن خواهيم گفت .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. سوره مبارکه انبیاء ۱۰۵

حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید مبعث:
۱۰ / اسفند / ۱۴۰۰
طرفدار توقف جنگیم؛
ریشه بحران اوکراین سیاستهای بحران‌ساز رژیم مافیایی آمریکا است
اوکراینِ امروز و افغانستانِ دیروز نشان‌دهنده سرانجام اعتماد به آمریکا واروپا است
آمریکا نفت سوریه و ثروت افغانستان را می‌دزدد و از جنایات صهیونیستها حمایت می‌کند

منبع:

آیات مهدویت

https://www.leader.ir/fa/content/25553

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49680

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق (علیه السلام) , خداوند , حكم قطعى , نعمت , گناه , مجازات , تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۵۹تا۶۰ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , اهل كتاب , خداوند يگانه , راه حق , جايگاه , پاداش , رحمت خداوند , خشم , مسخ , میمون , خوک , بت , گمراه , راه راست , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

 امیرالمومنین امام على (عليه السلام) :

همانا دنيا وارونه و واژگونه است. زندگى در آن رنج است و بقايش، فنا.

با جوينده خود، چموشى مى كند و سوار خود را به هلاكت مى افكند.

به كسى كه به او اعتماد كند ، خيانت مى ورزد و كسى را كه بدان آرام گيرد، بى قرار (پريشان خاطر) مى سازد.

غررالحكم حدیث۳۶۶۱

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۵۷تا۵۸

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتخَذُوا دِينَكمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتاب مِن قَبْلِكمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَوَ اتَّقُوا اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ‏(۵۷) وَ إِذَا نَادَيْتُمْ إِلى الصلَاةِ اتخَذُوهَا هُزُواً وَ لَعِباًذَلِك بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ‏(۵۸)

ترجمه:
۵۷-اى كسانيكه ايمان آورده ‏ايد ، افرادى كه آئين شما را بباد استهزاء و بازى مى‏گيرند از اهل كتاب و مشركان ، دوست و تكيه‏ گاه خود انتخاب نكنيد ، و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد .
۵۸ -آنها هنگامى كه ( اذان مى‏گوئيد و مردم را ) به نماز مى‏خوانيد آنرا به مسخره و بازى مى‏گيرند ، اين بخاطر آن است كه آنها جمعى هستند كه درك نمى‏كنند .

شان نزول
در تفسير مجمع البيان و ابو الفتوح رازى و فخر رازى نقل شده كه دو نفر از مشركان به نام رفاعه و سويد ، اظهار اسلام كردند و سپس جزء دار و دسته منافقان شدند ، بعضى از مسلمانان با اين دو نفر رفت و آمد داشتند و اظهار دوستى مى‏كردند ، آيات فوق نازل شد و به آنها اخطار كرد كه از اين عمل بپرهيزيد ( و در اينجا روشن مى‏شود كه اگر در اين آيه سخن از ولايت به معنى دوستى به ميان آمده ، - نه بمعنى سرپرستى و تصرف كه در آيات قبل بود - به خاطر آن است كه اين آيات شان نزولى جداى از آن آيات دارد و نمى‏توان يكى را بر ديگرى قرينه گرفت ) و در شان نزول آيه دوم كه دنباله آيه اول است ، نقل شده كه جمعى از يهود و بعضى از نصارى صداى مؤذن را كه مى‏شنيدند و يا قيام مسلمانان را به نماز مى‏ديدند شروع به مسخره و استهزاء مى‏كردند ، قرآن مسلمانان را از طرح دوستى با اينگونه افراد برحذر داشت .

تفسیر
در اين آيه بار ديگر خداوند به مؤمنان دستور مى‏دهد كه از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهيزيد ، منتها براى تحريك عواطف آنها و توجه دادن به فلسفه اين حكم ، چنين مى‏فرمايد : اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد آنها كه آئين شما را به باد استهزاء و يا به بازى مى‏گيرند ، چه آنها كه از اهل ‏كتابند و چه آنها كه از مشركان و منافقانند ، هيچيك از آنان را به عنوان دوست انتخاب نكنيد .
(يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبامن الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و الكفار اولياء) .
و در پايان آيه با جمله و اتقوا الله ان كنتم مؤمنين ، موضوع را تاكيد كرده كه طرح دوستى با آنان با تقوا و ايمان سازگار نيست .
بايد توجه داشت كه هزو ( بر وزن قفل ) به معنى سخنان يا حركات مسخره آميزى است كه براى بى ارزش نشان دادن موضوعى انجام مى‏شود .
و به طورى كه راغب در كتاب مفردات مى‏گويد : بيشتر به شوخى و استهزائى گفته مى‏شود كه در غياب و پشت سر ديگرى انجام مى‏گيرد ، اگر چه گاهى هم به شوخى‏ ها و مسخره‏ هائى كه در حضور انجام مى‏گيرد به طور نادر اطلاق مى‏شود .
لعب معمولا به كارهائى گفته مى‏شود كه غرض صحيحى در انجام آن نيست و يا اصلا بى ‏هدف انجام مى‏گيرد و بازى كودكان را كه لعب مى‏نامند نيز از همين نظر است .
در آيه دوم در تعقيب بحث گذشته در مورد نهى از دوستى با منافقان و جمعى از اهل كتاب كه احكام اسلام را بباد استهزاء مى‏گرفتند ، اشاره به يكى از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه كرده و مى‏گويد : هنگامى كه شما مسلمانان را به سوى نماز دعوت مى‏كنيد ، آنرا بباد استهزاء و بازى مى‏گيرند ( و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا) .
سپس علت عمل آنها را چنين بيان مى‏كند : اين بخاطر آن است كه
آنها جمعيت نادانى مى‏باشند و از درك حقايق بدورند ( ذلك بانهم قوم لا يعقلون) .

اذان شعار بزرگ اسلام
هر ملتى در هر عصر و زمانى براى برانگيختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظائف فردى و اجتماعى شعارى داشته است و اين موضوع در دنياى امروز به صورت گسترده‏ ترى ديده مى‏شود .
مسيحيان در گذشته و امروز با نواختن صداى ناموزون ناقوس پيروان خود را به كليسا دعوت مى‏كنند ، ولى در اسلام براى اين دعوت از شعار اذان استفاده مى‏شود ، كه به مراتب رساتر و مؤثرتر است ، جذابيت و كشش اين شعار اسلامى به قدرى است كه بقول نويسنده تفسير المنار ، بعضى از مسيحيان متعصب هنگامى كه اذان اسلامى را مى‏شنوند ، به عمق و عظمت تاثير آن در روحيه شنوندگان اعتراف مى‏كنند .
سپس نامبرده نقل مى‏كند كه در يكى از شهرهاى مصر جمعى از نصارى را ديده ‏اند كه به هنگام اذان مسلمين اجتماع كرده تا اين نغمه آسمانى را بشنوند .

چه شعارى از اين رساتر كه با نام خداى بزرگ آغاز مى‏گردد و به وحدانيت و يگانگى آفريدگار جهان و گواهى به رسالت پيامبر او اوج ميگيرد و با دعوت به رستگارى و فلاح و عمل نيك و نماز و ياد خدا پايان مى‏پذيرد ، از نام خداالله شروع مى‏شود و با نام خدا الله پايان مى‏پذيرد ، جمله‏ ها موزون ، عبارات كوتاه ، محتويات روشن ، مضمون سازنده و آگاه كننده است .
و لذا در روايات اسلامى روى مساله اذان گفتن تاكيد زيادى شده است در حديث معروفى از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) نقل شده كه اذان‏ گويان در روز رستاخيز از ديگران به اندازه يك سر و گردن بلندترند ! اين بلندى در حقيقت همان بلندى مقام رهبرى و دعوت كردن ديگران به سوى خدا و به سوى عبادتى همچون نماز است .
صداى اذان كه به هنگام نماز در مواقع مختلف از ماذنه شهرهاى اسلامى طنين ‏افكن مى‏شود ، مانند نداى آزادى و نسيم حيات بخش استقلال و عظمت گوشهاى مسلمانان راستين را نوازش مى‏دهد و بر جان بدخواهان رعشه و اضطراب مى‏افكند ، و يكى از رموز بقاى اسلام است ، شاهد اين گفتار اعتراف صريح يكى از رجال معروف انگلستان است كه در برابر جمعى از مسيحيان چنين اظهار مى‏داشت : تا هنگامى كه نام محمد در ماذنه ‏ها بلند است و كعبه پابرجا است و قرآن رهنما و پيشواى مسلمانان است امكان ندارد پايه‏ هاى سياست ما در سرزمينهاى اسلامى استوار و برقرار گردد ! اما بيچاره و بينوا بعضى از مسلمانان كه گفته مى‏شود اخيرا اين شعار بزرگ اسلامى را كه سندى است بر ايستادگى آئين و فرهنگ آنان در برابر گذشت قرون و اعصار ، از دستگاههاى فرستنده خود برداشته و بجاى آن برنامه‏ هاى مبتذلى گذاشته‏ اند ، خداوند آنها را هدايت كند و به صفوف مسلمانان باز گرداند .
بديهى است همانطور كه باطن اذان و محتويات آن زيبا است ، بايد كارى كرد كه به صورتى زيبا و صداى خوب ادا شود ، نه اينكه حسن باطن به خاطر نامطلوبى ظاهر آن پايمال گردد .
اذان از طريق وحى به پيغمبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏)رسيد .
در پاره ‏اى از روايات كه از طرق اهل تسنن نقل شده مطالب شگفت - انگيزى در مورد تشريع اذان ديده مى‏شود كه با منطق هاى اسلامى سازگار نيست از جمله اينكه نقل كرده‏ اند كه : پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) بدنبال درخواست اصحاب كه نشان ه‏اى براى اعلام وقت نماز قرار داده شود با دوستان خود مشورت كرد ، و هر كدام پيشنهادى از قبيل برافراشتن يك پرچم مخصوص ، يا روشن كردن آتش ، يا زدن ناقوس مطرح كردند ، ولى پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) هيچكدام را نپذيرفت ، تا اينكه عبد الله بن زيد و عمر بن خطاب در خواب ديدند كه شخصى به آنها دستور مى‏دهد براى اعلام وقت نماز اذان بگويند و اذان را به آنها ياد داد و پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) آنرا پذيرفت .
ولى اين روايت ساختگى و توهينى به مقام شامخ پيغمبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) محسوب مى‏شود ، كه بجاى تكيه بر وحى كردن ، روى خوابهاى افراد تكيه كند و مبانى دستورات دين خود را بر خواب افراد قرار دهد ، بلكه همانطور كه در روايات اهلبيت (عليهم‏ السلام‏) وارد شده است اذان از طريق وحى به پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) تعليم داده شد .
امام صادق (عليه ‏السلام‏) مى‏فرمايد : هنگامىكه جبرئيل اذان را آورد ، سر پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) بر دامان على (عليه‏ السلام‏) بود ، جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) تعليم داد ، هنگامى كه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) سر خود را برداشت ، از على (عليه ‏السلام‏) سؤال كرد آيا صداى اذان جبرئيل را شنيدى ؟ عرض كرد : آرى .


پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) بار ديگر پرسيد آيا آنرا به خاطر سپردى ؟ گفت : آرى ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) فرمود : بلال را ( كه صداى رسائى داشت ) حاضر كن ، و اذان و اقامه را به او تعليم ده ، على (عليه ‏السلام‏) بلال را حاضر كرد و اذان را به او تعليم داد .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: امیرالمومنین امام على (عليه السلام) , دنیا , هلاكت , خیانت , تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۵۷تا۵۸ , تفسیر سوره مبارکه مائده , سوره مبارکه مائده , تفسیر , اهل كتاب , مشركان , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 608
:: باردید دیروز : 2541
:: بازدید هفته : 14311
:: بازدید ماه : 56324
:: بازدید سال : 103997
:: بازدید کلی : 103997

RSS

Powered By
loxblog.Com