براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|
|
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 24 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران ۱۲۳ وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ۱۲۴ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ۱۲۵ بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ ۱۲۶ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ ۱۲۷ لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ۱۲۸ لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ۱۲۹ وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ترجمه ۱۲۳ ـ خداوند شما را در جنگ (بدر) یارى کرد; در حالى که شما ناتوان بودید. پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، تا شکر نعمت او را به جا آورده باشید!. ۱۲۴ ـ در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که (از آسمان) فرود مى آیند، یارى کند»؟! ۱۲۵ ـ آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را با پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانه هائى با خود دارند، مدد خواهد داد!. ۱۲۶ ـ ولى اینها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمینان خاطر شما قرار داده; و گرنه پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است!. ۱۲۷ ـ (این وعده را که خدا به شما داده،) براى این است که قسمتى از پیکر لشکر کافران را قطع کند; یا آنها را با ذلت برگرداند; تا مأیوس و نا امید باز گردند!. ۱۲۸ ـ هیچ گونه اختیارى (درباره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ) براى تو نیست; مگر این که (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند. ۱۲۹ ـ و آنچه در آسمان ها و زمین است، از آن خداست، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد; و هر کس را بخواهد، مجازات مى کند; و خداوند آمرزنده مهربان است.
تفسیر پس از پایان جنگ احد، لشکر پیروز مشرکان به سرعت به سوى «مکّه» بازگشت، ولى در اثناى راه این فکر براى آنها پیدا شد که چرا پیروزى خود را ناقص گذاردند؟ چه بهتر که به «مدینه» بازگردند، شهر را غارت کنند، و مسلمانان را در هم بکوبند، و اگر محمّد(صلى الله علیه وآله) هم زنده باشد به قتل برسانند، و براى همیشه فکر آنها از ناحیه اسلام و مسلمین راحت شود. به همین جهت فرمان بازگشت صادر شد و در حقیقت این خطرناکترین مرحله جنگ احد بود; زیرا مسلمانان به قدر کافى کشته و زخمى داده بودند، و طبعاً در آن حال هیچگونه آمادگى براى تجدید جنگ در آنها نبود. و به عکس دشمن با روحیه نیرومندى مى توانست این بار جنگ را از سر گیرد و نتیجه نهائى آن را پیش بینى کند. این خبر به زودى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید و اگر شهامت فوق العاده و ابتکار بى نظیر او ـ که از وحى آسمانى مایه مى گرفت ـ نبود، شاید تاریخ اسلام در همانجا پایان مى یافت. آیات فوق، درباره این مرحله حساس نازل گردیده، و به تقویت روحیه مسلمانان پرداخت، و به دنبال آن یک فرمان عمومى از ناحیه پیامبر براى حرکت به سوى مشرکان داده شد، و حتى مجروحان جنگ (و در میان آنها على(علیه السلام) را که بیش از شصت زخم بر تن داشت) آماده پیکار با دشمن شده و از «مدینه» خارج شدند. این خبر به گوش سران قریش رسید و از این روحیه عجیب مسلمانان سخت به وحشت افتادند! آنها فکر مى کردند شاید جمعیت تازه نفسى از «مدینه» به مسلمانان پیوسته اند، و ممکن است برخورد جدید نتیجه نهائى جنگ را به زیان آنها تغییر دهد. لذا فکر کردند براى حفظ پیروزى خود، بهتر این است که به «مکّه» بازگردند، همین کار انجام شد و به سرعت راه «مکّه» را پیش گرفتند. گفتیم: این آیات در حقیقت براى تقویت روحیه شکست خورده مسلمانان نازل گردید، و نخست در آن اشاره به پیروزى چشمگیر مسلمانان در میدان بدر 1 شده تا با یادآورى آن خاطره، به آینده خویش دلگرم شوند، لذا مى فرماید: «خداوند شما را در بدر پیروزى داد در حالى که نسبت به دشمن ضعیف، و از نظر عدّه و تجهیزات قابل مقایسه با آنها نبودید» ( وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ )، عدد شما 313 نفر با تجهیزات کم، و مشرکان بیش از هزار نفر و با تجهیزات فراوان بودند «حال که چنین است، از مخالفت خدا بپرهیزید، و از تکرار مخالفت فرمان پیشواى خود، یعنى پیامبر اجتناب کنید تا شکر نعمت هاى گوناگون او را به جاى آورده باشید» ( فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) آن گاه خاطره یارى مسلمانان را در میدان بدر به وسیله فرشتگان یادآورى کرده، مى گوید: «در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: آیا کافى نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار نفر از فرشتگان (که از آسمان) فرود مى آیند، امداد کند»؟ ( إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ) «آرى امروز هم اگر استقامت بخرج دهید، به استقبال سپاه قریش بشتابید، تقوا را پیشه کنید، و مانند روز گذشته، با فرمان پیامبر مخالفت ننمائید، اگر در این حال مشرکان به سرعت به سوى شما برگردند، خداوند به وسیله پنج هزار نفر از فرشتگان که همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را یارى خواهد کرد» ( بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ) «آرى امروز هم اگر استقامت بخرج دهید، به استقبال سپاه قریش بشتابید، تقوا را پیشه کنید، و مانند روز گذشته، با فرمان پیامبر مخالفت ننمائید، اگر در این حال مشرکان به سرعت به سوى شما برگردند، خداوند به وسیله پنج هزار نفر از فرشتگان که همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را یارى خواهد کرد» ( بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ «اما توجه داشته باشید اینها را خداوند فقط بشارت و براى اطمینان خاطر شما قرار داده، و گر نه پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است» ( وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ )، آرى، آمدن فرشتگان به یارى شما، تنها براى تشویق، بشارت، اطمینان خاطر و تقویت روحیه شما است، و گرنه پیروزى تنها از ناحیه خداوندى است که بر همه چیز قادر و در همه کار حکیم است، هم راه پیروزى را مى داند و هم قدرت بر اجراى آن را دارد. گر چه مفسران در تفسیر آیه بعد گفتگوهاى گوناگونى دارند، ولى با مسیرى که ما در تفسیر آیات گذشته بکمک خود آیات و تواریخ موجود پیمودیم، تفسیر این آیه نیز روشن است، خداوند مى فرماید: «این که به شما وعده داده شده است که فرشتگان را در برخورد جدید با دشمن به یارى شما بفرستد، براى این است که قسمتى از پیکر لشکر مشرکان را قطع کند، و آنها را با ذلت و رسوائى باز گرداند» ( لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ). باید توجه داشت: «طَرَف» در آیه به معنى قطعه و «یَکْبِتَهُم» از ماده «کَبْت» به معنى بازگرداندن به زور و توأم با ذلت است. در اینجا سؤالاتى در زمینه چگونگى یارى فرشتگان و حمایت آنها از مسلمانان و چگونگى این یارى پیش مى آید، که به خواست خداوند پاسخ مشروح آن را در سوره «انفال» ذیل آیات 7 تا 12 خواهیم داد.
در تفسیر ششمین آیه این قسمت، میان مفسران سخن بسیار زیاد است، ولى این موضوع تقریباً مسلّم است که آیه فوق، پس از جنگ احد نازل شده، و مربوط به حوادث آن است، آیات سابق نیز این حقیقت را تأیید مى کند. مى فرماید: «هیچ گونه اختیارى (درباره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ) براى تو نیست، مگر این که (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند» ( لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ). و اما در مورد تفسیر آیه دو معنى بیش از همه جلب توجه مى کند: نخست این که: این آیه جمله مستقلى را تشکیل مى دهد و بنابراین جمله «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» به معنى «اِلاّ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» است و معنى آیه روى هم رفته چنین مى شود: «درباره سرنوشت آنها کارى از دست تو ساخته نیست مگر این که خدا بخواهد آنها را ببخشد یا به خاطر ستمى که کرده اند مجازاتشان کند». و منظور از «آنها» کفارى مى باشند که در این جنگ ضربه هاى سخت به مسلمانان وارد ساختند و حتى دندان و پیشانى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را شکستند. و یا مسلمانانى مى باشند که از میدان جنگ فرار کردند، و پس از پایان جنگ پشیمان شدند و از پیغمبر تقاضاى عفو کردند. آیه مى گوید: «عفو و بخشش یا مجازات و عذاب آنها به دست خدا است و پیامبر هم بدون اذن پروردگار کارى انجام نمى دهد». تفسیر دیگر این که: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ» جمله معترضه است و جمله «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» عطف به جمله «أَوْ یَکْبِتَهُمْ» مى باشد، و این آیه دنباله آیه قبل محسوب مى شود، در این صورت مجموع معنى دو آیه چنین خواهد بود: «خداوند وسائل پیروزى را در اختیار شما قرار خواهد داد، و یکى از چهار سرنوشت را براى کافران مقرر مى سازد: یا قسمتى از پیکر لشکر مشرکان را از بین مى برد. یا آنها را به این وسیله مجبور به بازگشت مى کند. یا آنها را در صورت شایستگى و توبه مى بخشد. و یا آنها را به خاطر ظلمشان مجازات مى کند. و خلاصه با هر دسته اى از آنها بر طبق حکمت و عدالت رفتار خواهد نمود، و تو درباره آنها پیش خود هیچگونه تصمیمى نمى توانى بگیرى». درباره علت نزول این آیه نیز، روایات متعددى نقل شده است از جمله پس از آن که دندان و پیشانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جنگ احد شکست، و آن همه ضربات سخت بر پیکر مسلمین وارد شد، پیامبر از آینده مشرکان نگران گردید و پیش خود فکر مى کرد چگونه این جمعیت قابل هدایت خواهند بود و فرمود: کَیْفَ یُفْلِحُ قَوْمٌ فَعَلُوا هَذَا بِنَبِیِّهِمْ وَ هُوَ یَدْعُوهُمْ إِلَى اللّهِ: «چگونه چنین جمعیتى رستگار خواهند شد که با پیامبر خود چنین رفتار مى کنند در حالى که وى آنها را به سوى خدا دعوت مى کند» در اینجا آیه فوق نازل شد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دلدارى داد که تو مسئول هدایت آنها نیستى بلکه تنها موظف به تبلیغ آنها مى باشى. آخرین آیه در حقیقت تأکیدى است براى آیه قبل، مى فرماید: «آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست، هر کس را بخواهد مى بخشد و هر که را بخواهد عذاب مى کند» ( وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ ). بنابراین، آمرزش و مجازات به دست پیامبر نیست، بلکه به فرمان خداوندى است که حکومت آنچه در آسمان ها و زمین است، به دست او است، آفرینش از او است، مالکیت، و تدبیر آنها نیز از آن او است. او است که مى تواند گناهکاران را هر گاه صلاح ببیند ببخشد، و یا مجازات کند. و در پایان آیه به رحمت واسعه خداوند اشاره کرده، مى گوید: در عین حال که مجازات او شدید است «او آمرزنده و مهربان است» ( وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ). و رحمت او بر غضب او پیشى مى گیرد. بد نیست در اینجا به گفتار یکى از دانشمندان اسلامى که در عین فشرده بودن پاسخى است براى بعضى از سؤال ها، اشاره کنیم. مفسر عالى قدر «طبرسى» در ذیل آیه نقل مى کند: از یکى از دانشمندان پرسیدند: خداوند با آن رحمت واسعه و بى پایانش چگونه بندگان را به خاطر گناهان مجازات مى کند؟ او در پاسخ گفت: «رحمت» خداوند، «حکمت» او را از بین نمى برد; زیرا رحمت او چون حس ترحم ما از احساسات و رقت قلب سرچشمه نمى گیرد، بلکه رحمت او همیشه آمیخته با حکمت است، و حکمت ایجاب مى کند، گنهکاران (جز در موارد خاصى) به مجازات برسند. مفسر معروف نویسنده «المنار» معتقد است این آیه درس بزرگى در زمینه استفاده از وسایل طبیعى براى پیروزى، به مسلمانان، مى آموزد، و آن این که اگر خدا به آنها وعده پیروزى مى دهد به این معنى نیست که مسلمانان وسائل طبیعى، تجهیزات نظامى، نقشه هاى جنگى و مانند آن را فراموش کنند و دست روى هم گذاشته همیشه در انتظار دعاى پیغمبر براى پیروزى باشند. لذا به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خطاب کرده مى گوید: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَىْءٌ» یعنى پیروزى به دست تو واگذار نشده، بلکه به فرمان خدا است، و خداوند براى آن سننى قرار داده است که باید از آنها استفاده کرد، (و دعا کردن پیغمبر اگر چه مؤثر و مفید است، ولى جنبه استثنائى دارد و مخصوص موارد معینى است). گفتار این نویسنده در این قسمت اگر چه منطقى است، ولى با ذیل آیه که از توبه یا مجازات کفار بحث مى کند به هیچ وجه سازگار نیست، و بنابراین نمى توان آن را تفسیر آیه دانست. این آیه که هر گونه اختیارى را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره عفو و بخشش یا مجازات مخالفان سلب مى کند، هیچ گونه منافاتى با مؤثر بودن دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و عفو و گذشت او، و شفاعت و مانند آن که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود، ندارد; زیرا منظور از آیه فوق این است که: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مستقلاً هیچ کارى را نمى تواند انجام دهد، ولى به فرمان خدا و به اجازه او، هم مى تواند ببخشد، هم در جاى خود مجازات کند، و هم عوامل پیروزى را فراهم سازد، و حتى به اجازه پروردگار و اذن او مى تواند همچون مسیح(علیه السلام) مردگان را زنده کند. کسانى که با جمله «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَىْءٌ» خواسته اند توانائى پیامبر را بر این امر انکار کنند، در حقیقت آیات دیگر قرآن را فراموش کرده اند. قرآن مجید در سوره «نساء» آیه 64 مى فرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً: «اگر آنها هنگامى که به خود ستم مى کردند به سراغ تو مى آمدند و استغفار مى کردند و پیامبر نیز براى آنها از خدا طلب آمرزش مى کرد خدا را توبه کننده (بخشنده) و مهربان مى یافتند». طبق این آیه، استغفار پیامبر(صلى الله علیه وآله) یکى از عوامل بخشش گناه شمرده شده، و در بحث هاى آینده در ذیل آیات مناسب، باز هم در این زمینه توضیح خواهیم داد.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران+خداوند ,
یاری ,
فرشتگان ,
استقامت ,
تقوی ,
دشمن ,
بشارت ,
اطمینان ,
مومنان ,
کافران ,
مجازات ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 21 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
نمازي بسيار مجرب و موثر در اجابت دعا ...
تفسير آيات 121 تا 122 سوره آل مبارکه عمران
تفسير آيات 118 تا 120 سوره مبارکه آل عمران
تفسير آيات 116 تا 117 سوره مبارکه آل عمران
تفسير آيات 113 تا 115 سوره مبارکه آل عمران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2204
امام خامنه ای:
حکومت قرآنی
امروز در دنیای اسلام و در سراسر عالم، آن جایی که قرآن رسماً و عملاً حاکمیت دارد، ایران اسلامی است.
مسلمانانِ هنرمند و مطلع و وارد به شیوههای گوناگون در عالم، با بیان و تبلیغ و تبیین راجع به شخصیت معظّم و مکرّم پیامبر اسلام، کار علمی و فرهنگی و هنری و تبلیغی بکنند
1368/07/24
پیوندها
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
وبلاگ (مشاهده کل مطالب):
http://qaem14.blog.ir
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
حکومت قرآنی ,
دنیای اسلام ,
سراسر عالم ,
قرآن ,
رسماً ,
عملاً ,
حاکمیت ,
ایران اسلامی ,
امام خامنه ای ,
ظهور ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 17 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
اسامي القاب مبارک حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
اصحابي که توجه نداشتند که ...
تفسير آيات 111 تا 112 سوره مبارکه آل عمران
25 ذو القعده حرکت #امام_رضا عليه السلام
تفسير آيه 110 سوره مبارکه آل عمران
يا جَدَّاه.. کُنْتَ لِلرَّسولِ وَلَداً وَ ...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام خامنه ای:
نظام سلطه نمیشود گفت ما با سیاست خوب، کاری میکنیم که کسی به ما حمله نکند؛ خیر، این متعلق به دنیای صلح است که اگر شما خوب باشید، کسی به شما حمله نخواهد کرد. در دنیای سلطه، اگر خیلی هم خوب باشید، شیاطینی هستند که شما را تهدید کنند. بنابراین، در کنار سیاستمداران خوب، سرداران خوب باید باشند. البته، سیاستمدار به کار خود برسد، سردار هم بهکار خویش مشغول شود و در کار هم دخالت نکنند. در غیر این صورت، فساد به وجود خواهد آمد؛ همچنان که در بعضی از کشورها که در کار هم دخالت کردهاند، میبینیم که فساد به وجود آمده است. ۱۳۶۸/۰۷/۱۳
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
برخی پیوندها:
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
وبلاگ (مشاهده کل مطالب):
http://qaem14.blog.ir
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
امام خامنه ای ,
سیاست ,
حمله ,
سیاستمدار ,
سردار ,
فساد ,
ظهور ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 16 تير 1400
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة
قال مولانا صاحب العصر و الزمان (ارواحنا فداه) في زيارة الناحية المقدسة: يا جَدَّاه.. کُنْتَ لِلرَّسولِ وَلَداً وَ لِلْقرآنِ سَنَدا اي جدم يا حسين (عليه السلام)! تو براي رسول خدا (صلوات الله عليه) فرزند، و براي قرآن سند و پستوانه اي محکم بودي حضرت مولانا اباعبدالله الحسين ، شريک القرآن، ثقل أکبر حضرت قرآن و سند القرآن (عليه السلام) ، در مسير حرکت کاروان حسيني به سوي ميدان عبوديت کربلاء، اوامر مبارکي که از ناحيه مقدسه شان صادر مي شد را با تلاوت حضرت قرآن بر مردم تبيين مي نمودند: از ابتداي خروج از مدينه منوره، ورود به حرم امن مکه، در مسير خروج از مکه و حرکت به سوي کوفه، با شنيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل (عليه السلام)، .. و در تمامي خطباتي که در صحراي کربلاء ايراد فرمودند.. و پس از شهادتشان از رأس مبارک ، قرآن تلاوت مي نمودند تا هم سبب تنبه و بيداري غافلان و هم هدايتي براي طالبان هدايت و هم اتمام حجت براي ظالمان و کافران باشد. س.57.ر خادم الحجه
منبع (کانال فضيلتها) https://t.me/fazylatha کانال طاووس الجَنَّه: https://t.me/tavoosoljannah کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز): https://t.me/sharheser #پايگاه اطلاعرساني سيد ابراهيم رئيسي: https://raisi.ir/service/election وبلاگ: http://qaem14.blog.ir/ استفاده از کليه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتي و تعجيل در فرج امام زمان عليه السلام، هديه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله عليها، ائمه اطهار عليهم السلام، امام خامنه اي حفظه الله تعالي و ارواح طيبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
حوزههای علمیه ,
حجاب ,
قرآن کریم ,
,
:: برچسبها:
يا جَدَّاه ,
,
کُنْتَ لِلرَّسولِ وَلَداً وَ لِلْقرآنِ سَنَدا ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 16 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
رضويه بسم الله الرحمن الرحيم «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُون» {اى بنى اسرائيل، نعمتى را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد بياوريد و به عهد من وفا كنيد تا به عهدتان وفا كنم و از من بترسيد} (سوره بقره، آيه40) حضرت انيس النفوس، امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) فرمودند: إنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ اَلْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ اَلْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كَانَتْ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيَامَة همانا براى هر امامى عهديست بر ذمّه ي دوستان و شيعيانش، و از تمام كردن وفاي به عهد و نيکو اداء کردن حق ايشان، زيارت قبور ايشان است، پس هر كس از روي ميل و رغبت در زيارتشان و نيز تصديق آنچه خواست ايشان بوده، ايشان را زيارت نمايد ، همانان امامان او شفيعانش باشند در روز قيامت. کامل الزيارات، ج1 ص131 منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
حوزههای علمیه ,
حجاب ,
قرآن کریم ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
رضويه ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 16 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 108 تا 109 سوره مبارکه آل عمران 108 تِلْکَ آياتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَيْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ 109 وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ ترجمه 108 ـ اينها آيات خداست; که به حق بر تو مى خوانيم، و خداوند (هيچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانيان نمى خواهد. 109ـ و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، مال اوست; و همه کارها، به سوى او باز گردانده مى شود (و به فرمان اوست). تفسير اين آيه به بحث هاى مختلف گذشته درباره اتحاد، اتفاق، ايمان و کفر و امر به معروف و نهى از منکر و نتايج و عواقب آنها اشاره کرده، مى فرمايد: «اينها آيات خداست که به حق بر تو مى خوانيم» ( تِلْکَ آياتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَيْکَ بِالْحَقِّ ). سپس مى افزايد: آنچه بر اثر تخلف از اين دستورات دامنگير افراد مى شود، نتيجه اعمال خود آنها است «و خداوند به هيچ کس ستم نمى کند» ( وَ مَا اللّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ ). بلکه اين آثار شوم همان است که با دست خود براى خود فراهم ساختند. آيه بعد در حقيقت مشتمل بر دو دليل بر عدم صدور ظلم و ستم از ناحيه خدا است. نخست اين که خدائى که مالک تمام هستى و موجودات اين جهان مى باشد، ظلم و ستم از ناحيه او مفهومى ندارد، کسى به ديگرى تعدى مى کند که فاقد چيزى باشد که ديگران دارند. به علاوه ظلم و ستم از ناحيه کسى مفهوم دارد که ممکن است بدون جلب رضايت او کارى صورت گيرد اما آن کس که تمام امور هستى از آغاز تا پايان به او باز مى گردد و هيچ کس بدون اذن او نمى تواند کارى انجام دهد ظلم و ستم از ناحيه او ممکن نيست. قرآن مى گويد: «و (چگونه ممکن است خدا ستم کند در حالى که) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است مال اوست و همه کارها به سوى او باز مى گردد» و به فرمان اوست ( وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 108 تا 109 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 106تا 107سوره مبارکه آل عمران 106 يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 107 وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ ترجمه 106ـ (آن عذاب عظيم) روزى خواهد بود که چهره هائى سفيد، و چهره هائى سياه مى گردد; اما آنها که صورت هايشان سياه شده (به آنها گفته مى شود:) آيا بعد از ايمان، (و اخوت و برادرى در سايه آن) کافر شديد؟! پس بچشيد عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزيديد! 107 ـ و اما آنها که چهره هايشان سفيد شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن مى مانند. تفسير به دنبال هشدارى که در آيات سابق درباره تفرقه، نفاق و بازگشت به آثار دوران کفر و جاهليت داده شد، در اين دو آيه به نتايج آنها اشاره مى شود که چگونه کفر و تفرقه و نفاق و بازگشت به جاهليت، موجب روسياهى است؟ و چگونه اسلام و ايمان و اتحاد و صميميت موجب رو سفيدى است؟ نخست مى فرمايد: «در روز رستاخيز چهره هائى نورانى و چهره هائى تاريک و سياه خواهد بود» ( يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ ). آن گاه مى افزايد: به آنها که چهره هائى سياه و تاريک دارند گفته مى شود: «چرا بعد از ايمان، راه کفر را پيموديد (؟) و چرا بعد از اتحاد در پرتو اسلام، راه نفاق و جاهليت را پيش گرفتيد؟ پس اکنون بچشيد عذاب را در برابر آنچه کفر ورزيديد» ( فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ). ولى در مقابل آنها مؤمنان متحد، غرق در درياى رحمت الهى خواهند بود و جاودانه در آن زندگى آرام بخش به سر مى برند. بارها يادآور شده ايم که حالت و کيفيات زندگى انسان و پاداش و کيفرهاى او در جهان ديگر، تجسمى از اعمال و روحيات و افکار او در اين جهان است، و به تعبير ديگر: هر کارى که از انسان در اين جهان سر مى زند آثار وسيع و گسترده اى در روح انسان باقى مى گذارد که در اين دنيا ممکن است به آسانى درک نشود، ولى در رستاخيز، پس از دگرگونى ها و تکامل هائى که در آن رخ مى دهد با واقعيت حقيقى خود جلوه مى کند و چون در آنجا حاکميت و تجلى روح بيشتر است آثار آن حتى در جسم منعکس خواهد شد. همان طور که ايمان و اتحاد در اين جهان مايه رو سفيدى است، و به عکس، ملت پراکنده و بى ايمان، مردمى رو سياهند، در جهان ديگر اين رو سياهى و رو سفيدى «مجازى » دنيا شکل «حقيقى » به خود مى گيرد، و صاحبان آنها با چهره هاى سفيد و درخشان، و يا سياه و تاريک محشور مى گردند. در آيات ديگر قرآن نيز به اين حقيقت اشاره شده از جمله درباره کسانى که پشت سر هم مرتکب گناه مى شوند مى خوانيم: کَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً: «گوئى صورت آنها را پاره هاى تاريک شب پوشانيده است . و درباره آنهائى که بر خدا دروغ مى بندند مى فرمايد: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ کَذَبُوا عَلَى اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ: «در روز رستاخيز کسانى را که بر خدا دروغ بستند مى بينى که چهره هايشان سياه است»! و همه اينها باز تابى است از اعمال آنها در دنيا. سپس به نقطه مقابل اين گروه در آيه بعد اشاره کرده، مى فرمايد: «اما آنها که چهره هايشان سفيد و نورانى است در رحمت خداوند جاودانه مى مانند» ( وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ ). آرى، ايمان مايه رو سفيدى در دنيا و آخرت و سبب آرميدن در رحمت الهى در هر دو جهان است.
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 106 تا 107سوره مبارکه آل عمران ,
زندگى انسان ,
پاداش ,
اعمال ,
روحیات ,
افکار ,
روح انسان ,
رستاخیز ,
ایمان ,
اتحاد ,
روسفید ,
روسیاه ,
جاودانه ,
رحمت خداوند ,
ایمان ,
دنیا و آخرت ,
رحمت الهی ,
جهان ,
ظهر ,
یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيه 105 سوره مبارکه آل عمران 105 وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ ترجمه 105ـ و مانند کسانى نباشيد که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن هم) پس از آن که نشانه هاى روشن (پروردگار) به آنان رسيد! و آنها عذاب عظيمى دارند. تفسير در اين آيه، مجدداً بحث پيرامون مسأله اتحاد و پرهيز از تفرقه و نفاق است. اين آيه، مسلمانان را از اين که همانند اقوام پيشين ـ همچون يهود و نصارى ـ راه تفرقه و اختلاف پيش گيرند و عذاب عظيم براى خود بخرند را بر حذر مى دارد، و در حقيقت آنها را به مطالعه تاريخ پيشينيان، و سرنوشت دردناک آنها پس از اختلاف و تفرقه، دعوت مى کند. مى فرمايد: «و مانند کسانى نباشيد که پس از رسيدن نشانه هاى روشن پروردگار به آنها پراکنده شدند و اختلاف کردند و آنها عذاب عظيمى دارند» ( وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ ). اصرار و تأکيد قرآن مجيد در اين آيات، درباره اجتناب از تفرقه و نفاق، اشاره به اين است که اين حادثه در آينده در اجتماع آنها وقوع خواهد يافت; زيرا هر کجا قرآن در ترساندن از چيزى زياد اصرار نموده اشاره به وقوع و پيدايش آن مى باشد. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز اين پيش بينى را قبلا کرد و صريحاً به مسلمانان خبر داد که: «قوم يهود بعد از موسى 71 فرقه شدند و مسيحيان 72 فرقه و امت من بعد از من 73 فرقه خواهند شد» ظاهراً عدد 70 اشاره به کثرت است و به اصطلاح «عدد تکثيرى» است نه «شمارشى» يعنى در ميان يهود يک طايفه بر حق بودند و «طوائف زيادى» بر باطل، در ميان مسيحيان طوائف باطل فزونى گرفتند و حق همچنان در يک طايفه بود، و در ميان مسلمانان اختلافات باز هم فزونى خواهد گرفت. طبق آنچه قرآن مجيد اشاره کرده و پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز خبر داده بود مسلمانان بعد از وفات او از طريق مستقيم ـ که يک راه بيش نبود ـ منحرف شدند در عقايد مذهبى و حتى در خودِ دين پراکنده گشتند و به تکفير يکديگر پرداختند، تا آنجا که در ميان آنان، گاه شمشير، و گاه سب و لعن حکومت مى کرد. کار به جائى کشيد که بعضى از مسلمانان، جان و مال همديگر را حلال مى دانستند و حتى به قدرى ميان آنان عداوت و دشمنى ايجاد شده بود که بعضى حاضر مى شدند به کفار بپيوندند و با برادران دينى خود جنگ کنند!. بدين ترتيب، اتحاد و وحدت، که رمز موفقيت مسلمانان پيشين بود به نفاق و اختلاف مبدل گشت، در نتيجه، زندگى سعادتمندانه آنان بيک زندگى شقاوت بار تبديل شد، و عظمت ديرين خود را از دست دادند. اما عذاب آخرت ـ آن چنان که خدا در قرآن بيان کرده است ـ فوق العاده از اين عذاب هم شديدتر خواهد بود و در انتظار تفرقه اندازان و اختلاف گرايان است. لذا در پايان آيه مى فرمايد: «کسانى که با بودن ادله روشن در دين، چنان اختلاف کنند به عذاب عظيم و دردناکى گرفتار مى گردند» (وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيْمٌ) . بى شک نتيجه فورى اختلاف و نفاق، ذلت و خوارى است و سرّ ذلت و خوارى هر ملت را در اختلاف و نفاق آنان بايد جستجو کرد، جامعه اى که اساس قدرت و ارکان همبستگى هاى آن با تيشه هاى تفرقه در هم کوبيده شود، سرزمين آنان براى هميشه جولانگاه بيگانگان و قلمرو حکومت استعمارگران خواهد بود، راستى چه عذاب بزرگى است!
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيه 105 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
يکي از عوامل قساوت قلب حضرت امام صادق عليه السّلام إنَّ الْمَسِيحُ عَلَيهِ السَّلامُ يَقُولُ لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ الَّذِينَ يُكْثِرُونَ الْكَلَامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَاسِيَةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ حضرت مسيح عليه السّلام مي فرمود: در غير ذکر خدا زياد صحبت نکنيد؛ زيرا آنها که در غير ياد خدا زياد صحبت مي کنند، بي آنکه بدانند قلبهايشان سخت مي شود. «کافي» ج 2 ص 114
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
معجزات حضرت امام رضا عليهالسلام
آقاي مجتهدي فرمودند: در يکي از سفرهايي که از طرف حضرت ماموريت پيدا کرده بودم، به قهوه خانهاي رفتم در آن جا با شخصي آصوري (از اهالي روسيه شوروي) برخورد نمودم، او گفت: حيف که ايرانيها قدر امام رضا عليهالسلام را نميدانند سپس جرياني از معجزات حضرت رضا عليهالسلام را که برايش اتفاق افتاده بود چنين تعريف کرد: زماني که در روسيه آشوب بود و تزارها دست به کشت و کشتار زده بودند و همه را اعدام ميکردند من هم در شمار اعداميها بودم، چند نفر ديگر باقي مانده بود تا نوبت من بشود که ناگهان به ياد حرف مادرم افتادم که ميگفت: هر وقت جايي گير کردي که نه راه پس داشتي و نه راه پيش اين را بدان که ايرانيها امامي دارند به نام امام رضا عليهالسلام که در اين گونه مواقع از کساني که به او پناه ببرند دستگيري ميکند، من همانجا قلباً به امام رضا عليهالسلام سلام کردم و گفتم اگر مرا از مرگ نجات دهيد مسلمان ميشوم، سپس نوبت من و عدهاي ديگر شد و به محوطه اجراي حکم رفتيم هنوز آن توسل و عهد با امام رضا عليهالسلام از صحيفه قلبم پاک نشده بود که ناگهان صدايي به گوشم رسيد که گفت: همين جا بايست با تو کاري ندارند. تمام کساني را که اطراف من بودند به تير بستند و کشتند اما گويا مرا نميديدند! سپس صدايي ديگر شنيدم که گفت: به طرف خراسان حرکت کن ما تو را کمک ميکنيم. هنگامي که با حيرت و شگفتي به طرف خراسان ميآمدم در بين راه چند نفر از علماي شيعه را ديدم که به استقبال من آمده بودند! آنها در خواب حضرت رضا عليهالسلام را زيارت کرده و ايشان پس از ذکر نشانههاي من به آنها فرموده بودند: او مهمان ماست که از روسيه ميآيد، از او پذيرايي کنيد، سپس من جريان خود را با آنها در ميان گذاشتم، آنها گفتند: ما مامور هستيم شما را به پابوس حضرت ببريم تا به عهد خود وفا کنيد و مسلمان بشويد و پس از آن مکان مناسبي برايم فراهم کردند و ماشين برايم مهيا نمودند تا با آن مخارج زندگي خود را تامين کنم و از آن موقع تاکنون من زير سايه آن حضرت زندگي ميکنم و صاحب عيال و فرزند شدهام. آقاي مجتهدي بعد از ذکر اين واقعه ميفرمودند: در هر کجاي عالم که قلباً حضرت رضا عليهالسلام را صدا بزنيد و به ناحيه مقدسه ايشان توجه کنيد آن بزرگوار سريعاً نظر ميکنند و اين معناي حقيقي کلمه «انيس النفوس» است. لاله اي از ملکوت، ج 2، ص 290
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الإمامُ الحسنُ عليه السلام : الغَفلَةُ تَركُكَ المَسجِدَ ،وطاعَتُكَ المُفسِدَ . امام حسن عليه السلام : غفلت آن است كه مسجد [رفتن براى نماز] را ترك كنى و از تبهكار فرمان برى. بحار الأنوار : 78/115/10.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
شخصي از آيت الله طباطبايي پرسيد: «اين دعاهاي عربي را که عامه مردم بخوانند، نميفهمند؛ آيا خواندن همان الفاظ آن دعاها بي آنکه معاني آن را بدانند-اثري دارد؟!» جناب علامه طباطبايي فرمودند: «اتفاقاً آن دعاها براي عامه مردم که زبان عربي و معاني آنها را نميدانند بهتر مستجاب ميشود!زيرا نفس خود را به نفس امامان (عليهمالسلام) متصل ميکنند و از خدا ميخواهند هر چه امامان با خواندن اين دعاها ميخواستند، به آنان هم بدهد اما ما به اندازه فهم خودمان از ان دعاها، از خدا ميخواهيم!»
زمهر افروخته، ص160
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
اميرالمومنين امام على (عليه السلام) : الدُّنيا لا تَصفو لِشارِبٍ ، ولا تَفي لِصاحِبٍ دنيا براى هيچ نوشنده اى زلال نمى شود و به هيچ يارى وفا نمى كند غررالحكم حديث 1721
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيه 104 سوره مبارکه آل عمران 104 وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ترجمه 104 ـ بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. تفسير به دنبال آيات پيشين که مسأله اخوت و اتحاد را توصيف مى کرد، در اين آيه به مسأله «امر به معروف» و «نهى از منکر» اشاره شده که در حقيقت به منزله يک پوشش اجتماعى براى محافظت جمعيت است; زيرا اگر مسأله امر به معروف و نهى از منکر در ميان نباشد عوامل مختلفى که دشمن بقاى «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موريانه از درون، ريشه هاى اجتماع را مى خورند، و آن را از هم متلاشى مى سازند، بنابراين، حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نيست! در آيه فوق دستور داده شده همواره در ميان مسلمانان بايد امتى باشند که اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى را انجام دهند، مى فرمايد: «بايد از ميان شما جمعى باشند که مردم را به نيکى دعوت مى کنند و امر به معروف مى نمايند و از بدى باز مى دارند» ( وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ). «امت» در اصل، از ماده «امّ» به معنى هر چيزى است که اشياء ديگرى به آن بضميمه گردد و به همين جهت «امت» به جماعتى که جنبه وحدتى در ميان آنها باشد گفته مى شود، خواه وحدت از نظر زمان باشد يا از نظر مکان و يا از نظر هدف و مرام، بنابراين به اشخاص متفرق و پراکنده «امت» گفته نمى شود. و در پايان آيه تصريح مى کند که فلاح و رستگارى تنها از اين راه ممکن است لذا مى فرمايد: «و آنها همان رستگارانند» ( وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که ظاهر «مِنْکُمْ أُمَّةٌ» اين است که اين امت بعضى از جمعيت مسلمانان را تشکيل مى دهد، نه همه آنها را، و به اين ترتيب وظيفه امر به معروف و نهى از منکر، جنبه عمومى نخواهد داشت، بلکه وظيفه طايفه خاصى است، اگر چه انتخاب و تربيت اين جمعيت، وظيفه همه مردم است. و به عبارت ديگر، اين دو وظيفه واجب کفائى است نه عينى، با اين که از ديگر آيات قرآن بر مى آيد که اين دو وظيفه جنبه عمومى دارد، يعنى واجب عينى است نه واجب کفائى، مثلاً در چند آيه، بعد از اين آيه مى خوانيم: کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر: «شما بهترين امتى بوديد که بسود مردم مبعوث شديد، چه اين که امر به معروف و نهى از منکر مى کنيد» و در سوره «و العصر» مى فرمايد: «همه مردم در زيانند جز آنان که ايمان و عمل صالح دارند و دعوت به حق و توصيه به صبر و استقامت مى کنند». طبق اين آيات و مانند آنها اين دو وظيفه اختصاص به دسته معينى ندارد. در پاسخ بايد گفت: دقت در مجموع اين آيات، پاسخ سؤال را روشن مى سازد; زيرا از آنها چنين استفاده مى شود که: «امر به معروف و نهى از منکر» دو مرحله دارد: يکى «مرحله فردى» که هر کس موظف است به تنهائى ناظر اعمال ديگران باشد. و ديگرى «مرحله دسته جمعى» که امتى موظفند براى پايان دادن به نابسامانى هاى اجتماع دست به دست هم بدهند و با يکديگر تشريک مساعى کنند. قسمت اول وظيفه عموم مردم است، و چون جنبه فردى دارد، طبعاً شعاع آن محدود به توانائى فرد است. اما قسمت دوم شکل واجب کفائى به خود مى گيرد و چون جنبه دسته جمعى دارد و شعاع قدرت آن وسيع، طبعاً از شئون حکومت اسلامى محسوب مى شود. اين دو شکل از مبارزه با فساد و دعوت به سوى حق، از شاهکارهاى قوانين اسلامى محسوب مى گردد، و مسأله تقسيم کار را در سازمان حکومت اسلامى و لزوم تشکيل يک گروه نظارت بر وضع اجتماعى و سازمان هاى حکومت مشخص مى سازد. سابق بر اين، در ممالک اسلامى (و امروز در پاره اى از کشورهاى اسلامى، مانند حجاز) با الهام از آيه فوق، تشکيلاتى مخصوص مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسئوليت هاى اجتماعى به نام اداره حِسْبه وجود داشت و مأموران آن را به «محتسب» و يا «آمرين به معروف» مى ناميدند که مأمور بودند با همکارى يکديگر با هر گونه فساد و زشت کارى در ميان مردم، و يا هر گونه ظلم و فساد در دستگاه حکومت مبارزه کنند، و هم چنين مردم را به کارهاى نيک و پسنديده تشويق نمايند. بنابراين، وجود اين جمعيت، با آن قدرت وسيع، هيچگونه منافاتى با عمومى بودن وظيفه امر بمعروف و نهى از منکر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد. «معروف» در لغت به معنى «شناخته شده» (از ماده عرف) و «منکر» به معنى «ناشناس» (از ماده انکار) است. و به اين ترتيب کارهاى نيک، امورى شناخته شده، و کارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرفى شده اند. چه اين که فطرت پاک انسانى با دسته اول آشنا و با دوم نا آشنا است! جمعى از دانشمندان اسلامى معتقدند: وجوب اين دو وظيفه تنها با دليل نقلى ثابت شده، و عقل فرمان نمى دهد که انسان ديگرى را از کار بدى که زيانش تنها متوجه خود او است باز دارد. ولى با توجه به پيوندهاى اجتماعى و اين که هيچ کار بدى در اجتماع انسانى در نقطه خاصى محدود نمى شود، بلکه هر چه باشد، همانند آتشى ممکن است به نقاط ديگر سرايت کند، عقلى بودن اين دو وظيفه مشخص مى شود. به عبارت ديگر: در اجتماع چيزى به عنوان «ضرر فردى» وجود ندارد، و هر زيان فردى امکان اين را دارد که به صورت يک «زيان اجتماعى» در آيد، و به همين دليل، منطق عقل به افراد اجتماع اجازه مى دهد که در پاک نگه داشتن محيط زيست خود از هر گونه تلاش و کوششى خود دارى نکنند. اتفاقاً در بعضى از احاديث به اين موضوع اشاره شده است. از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده: «يک فرد گنهکار، در ميان مردم همانند کسى است که با جمعى سوار کشتى شود، و به هنگامى که در وسط دريا قرار گيرد کلنگى برداشته و به سوراخ کردن موضعى که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگويد: من در سهم خود تصرف مى کنم!. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناک باز ندارند، طولى نمى کشد که آب دريا به داخل کشتى نفوذ کرده و يکباره همگى در دريا غرق مى شوند» پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اين مثال جالب، منطقى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منکر را مجسم ساخته، و حق نظارت فرد بر اجتماع را يک حق طبيعى که ناشى از پيوند سرنوشت هاست، مى دانند. علاوه بر آيات فراوان قرآن مجيد احاديث زيادى در منابع معتبر اسلامى نيز درباره اهميت اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى وارد شده است که در آنها به خطرات و عواقب شومى که بر اثر ترک اين دو وظيفه در جامعه به وجود مى آيد، اشاره گرديده، به عنوان نمونه: الف ـ امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: إِنَّ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِيلُ الأَنْبِياءِ وَ مِنْهاجُ الصُّلَحاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الأَعْداءِ وَ يَسْتَقِيمُ الأَمْرُ: «امر به معروف و نهى از منکر راه انبياء و طريق صالحان است، دو فريضه بزرگ الهى است که بقيه فرائض با آنها برپا مى شوند، و به وسيله اين دو، راه ها امن مى گردد، و کسب و کار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تأمين مى گردد، و در سايه آن زمين ها آباد، از دشمنان انتقام گرفته مى شود، و در پرتو آن همه کارها رو به راه مى گردد» ب ـ پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِيْفَةُ اللّهِ فِى أَرْضِهِ وَ خَلِيْفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ خَلِيْفَةُ کِتابِهِ: «کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند، جانشين خداوند در زمين، و جانشين پيامبر و کتاب او است» از اين حديث به خوبى استفاده مى شود که اين فريضه بزرگ قبل از هر چيز يک برنامه الهى است و بعثت پيامبران و نزول کتب آسمانى همه جزء اين برنامه است. ج ـ مردى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد ـ در حالى که حضرت بر فراز منبر نشسته بود ـ پرسيد: مَنْ خَيْرُ النّاسِ: «از همه مردم بهتر کيست»؟ پيامبر فرمود: آمَرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَتْقاهُمْ لِلّهِ وَ أَرْضاهُمْ: «آن کس که از همه بيشتر امر بمعروف و نهى از منکر کند و آن کس که از همه پرهيزگارتر باشد و در راه خشنودى خدا از همه بيشتر گام بردارد» د ـ در حديث ديگرى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده که فرمود: «بايد امر به معروف و نهى از منکر کنيد و گر نه خداوند ستمگرى را بر شما مسلط مى کند که نه به پيران احترام مى گذارد، و نه به خردسالان رحم مى کند. نيکان و صالحان شما دعا مى کنند ولى مستجاب نمى شود و از خداوند يارى مى طلبند اما خدا به آنها کمک نمى کند و حتى توبه مى کنند و خدا از گناهانشان در نمى گذرد» اينها همه واکنش طبيعى اعمال جمعيتى است که اين وظيفه بزرگ اجتماعى را تعطيل کنند; زيرا بدون نظارت عمومى، جريان امور از دست نيکان خارج مى شود، و بدان ميدان اجتماع را تسخير مى کنند، و اين که در حديث فوق مى فرمايد حتى توبه آنها قبول نمى شود به خاطر آن است که توبه با ادامه سکوت آنها در برابر مفاسد، مفهوم صحيحى ندارد مگر اين که در برنامه خود تجديد نظر کنند. هـ ـ على(عليه السلام) مى فرمايد: وَ ما أَعْمالُ الْبِرِّ کُلُّها وَ الْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ عِنْدَ الأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْکَرِ إِلاّ کَنَفْثَة فِي بَحْر لُجِّىٍّ: «تمام کارهاى نيک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر بمعروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور»! 5 اين همه تأکيدات به خاطر آن است که: اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيه وظائف فردى و اجتماعى است، و در حکم روح و جان آنها محسوب مى شود، و با تعطيل شدن آنها تمام احکام و اصول اخلاقى ارزش خود را از دست خواهد داد. در پاسخ اين سؤال بايد گفت: با اين که به طور مسلّم زندگانى دسته جمعى براى افراد بشر فوائد و برکات فراوانى دارد و حتى اين نوع مزايا انسان را وادار به زندگانى اجتماعى کرده است. ولى در مقابل آن، محدوديت هائى نيز براى او به بار مى آورد، و چون در برابر فوائد بى شمار زندگى دسته جمعى ضرر اين نوع محدوديت ها جزئى و ناچيز است. لذا بشر از روز اول تن به زندگى اجتماعى داده و محدوديت ها را پذيرفته است، و از آنجا که در زندگى اجتماعى سرنوشت افراد به هم مربوط است، و به اصطلاح، افراد اجتماع در سرنوشت يکديگر اثر دارند، حق نظارت در اعمال ديگران حق طبيعى و خاصيت زندگى دسته جمعى است، چنانچه اين مطلب به طرز جالبى در حديثى که سابقاً از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل کرديم، آمده است. بنابراين، انجام اين فريضه نه تنها با آزادى هاى فردى مخالف نيست، بلکه وظيفه اى است که افراد در مقابل يکديگر دارند. سؤال ديگرى که در اينجا مطرح مى شود اين است که: هر گاه بنا شود همه مردم در وضع اجتماع دخالت کرده و بر اعمال يکديگر نظارت کنند، هرج و مرج و برخوردهاى مختلف در جامعه ايجاد مى گردد، و با مسأله تقسيم وظائف و مسئوليت ها در اجتماع مخالف است. در پاسخ اين سؤال بايد گفت: از بحث هاى گذشته اين حقيقت روشن شد که امر به معروف و نهى از منکر داراى دو مرحله است: مرحله نخست که جنبه عمومى دارد، شعاع آن محدود است، و از تذکر و اندرز دادن و اعتراض و انتقاد نمودن و مانند آن تجاوز نمى کند، مسلماً يک اجتماع زنده، بايد تمام نفراتش در برابر مفاسد داراى چنين مسئوليتى باشند. ولى مرحله دوم که مخصوص جمعيت معينى است و از شئون حکومت اسلامى محسوب مى شود، قدرت بسيار وسيعى دارد، به اين معنى که اگر نياز به شدت عمل و حتى قصاص و اجراى حدود باشد، اين جمعيت اختيار دارند که زير نظر حاکم شرع و متصديان حکومت اسلامى انجام وظيفه کنند. بنابراين، با توجه به مراحل مختلف امر به معروف و نهى از منکر، و حدود و مقررات هر يک، نه تنها هرج و مرجى در اجتماع توليد نمى شود، بلکه اجتماع از صورت يک جامعه مرده و فاقد تحرک بيرون آمده به يک جامعه زنده تبديل مى گردد. در پايان اين بحث تذکر اين نکته نيز لازم است که بايد در انجام اين فريضه الهى و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد، دلسوزى و حسن نيت و پاکى هدف را فراموش نکرد، و جز در موارد ضرورت از راه هاى مسالمت آميز وارد شد، نبايد انجام اين وظيفه را مساوى با خشونت گرفت. ولى متأسفانه بعضى افراد به هنگام انجام اين وظيفه، در غير مورد ضرورت، از راه خشونت آميز وارد مى شوند، و گاهى متوسل به الفاظ زشت و زننده مى گردند، لذا مى بينيم اين نوع امر به معروف ها نه تنها اثر خوبى از خود نمى گذارد، که گاهى نتيجه معکوس هم مى دهد، در حالى که روش پيامبر(صلى الله عليه وآله) و سيره ائمه هدى(عليهم السلام) نشان مى دهد: آنها به هنگام اجراى اين دو وظيفه، آنها را با نهايت لطف و محبت مى آميختند، و به همين دليل، سرسخت ترين افراد به زودى در برابر آنها تسليم مى شدند. در تفسير «المنار» در ذيل آيه چنين مى خوانيم: جوانى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمده، عرض کرد: اى پيامبر خدا! آيا به من اجازه مى دهى زنا کنم؟! با گفتن اين سخن فرياد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند. ولى پيامبر با خونسردى و ملايمت فرمود: نزديک بيا! جوان نزديک آمد، و در برابر پيامبر نشست. حضرت با محبت از او پرسيد: آيا دوست دارى با مادر تو چنين کنند؟! گفت: نه، فدايت شوم! فرمود: همين طور مردم راضى نيستند با مادرانشان چنين شود. آيا دوست دارى با دختر تو چنين کنند؟ گفت: نه، فدايت شوم. فرمود: همين طور مردم درباره دخترانشان راضى نيستند. بگو ببينم، آيا براى خواهرت مى پسندى؟! جوان مجدداً انکار کرد (و از سؤال خود به کلى پشيمان شد). پيامبر سپس دست بر سينه او گذاشت و در حق او دعا کرده، عرض نمود: «خدايا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بى عفتى نگاه دار». از آن به بعد منفورترين کار در نزد اين جوان زنا بود!.. اين بود نتيجه ملايمت و محبت در نهى از منکر.
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيه 104 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 15 تير 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
آيتالله بهجت(ره): ملتفت باشيم! دروغ به ما نگويند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنيا، دروغ را نخريم! ما از عترت و قرآن نميتوانيم دوري كنيم؛ اگر دوري كرديم، در دامن گرگها ميافتيم، [و] خدا ميداند آيا بعد، از دستشان نجات مييابيم؟[يا خير؟] برگي از دفتر آفتاب، ص175
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 102 تا 103 سوره مبارکه آل عمران 102 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 103 وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ترجمه 102 ـ اى کسانى که ايمان آورده ايد! آن گونه که حق تقوا و پرهيزکارى است، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد; و از دنيا نرويد، مگر اين که مسلمان باشيد. 103ـ و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت)، چنگ زنيد، و پراکنده نشويد، و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد، و او ميان دل هاى شما، الفت ايجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد; اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشکار مى سازد; شايد پذيراى هدايت شويد. شان نزول مى دانيم: در دوران جاهليت دو قبيله بزرگ در «مدينه» به نام «اوس» و «خزرج» وجود داشتند که بيش از يکصد سال! جنگ و خونريزى و اختلاف در ميان آن دو جريان داشت، و هر چند وقت ناگهان به جان يکديگر مى افتادند و خسارات جانى و مالى فراوانى به يکديگر وارد مى کردند. يکى از موفقيت هاى بزرگ پيغمبر(صلى الله عليه وآله) پس از هجرت به «مدينه» ، اين بود که به وسيله اسلام صلح و صفا در ميان آن دو ايجاد کرد، و با اتحاد آنها جبهه نيرومندى در «مدينه» به وجود آمد. اما از آنجا که ريشه هاى اختلاف، فوق العاده زياد و نيرومند، و اتحاد، تازه و جوان بود، گاه بى گاه، بر اثر عواملى، اختلافات فراموش شده شعلهور مى شد، که به زودى در پرتو تعليمات اسلام و تدبير پيامبر(صلى الله عليه وآله) خاموش مى گشت. در آيات پيش، نمونه اى از بروز اختلافات را بر اثر تحريکات دشمنان دانا مشاهده کرديم، ولى اين آيات اشاره به نوع ديگرى از اين اختلافات است که بر اثر دوستان نادان و تعصب هاى جاهلانه به وجود آمد. مى گويند: روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر يکديگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتى را که بعد از اسلام نصيب قبيله او شده بود، بر مى شمرد. «ثعلبه» گفت: «خزيمة بن ثابت» (ذو الشهادتين) و «حنظله» (غسيل الملائکه) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنين «عاصم بن ثابت»، و «سعد بن معاذ» از ما مى باشند. در برابر او «اسعد بن زراره» که از طايفه «خزرج» بود گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن کعب، و معاذ بن جبل، و زيد بن ثابت، و ابو زيد، به علاوه «سعد بن عباده» رئيس و خطيب مردم «مدينه» از ما است. کم کم کار به جاى باريک کشيد، و قبيله دو طرف از جريان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده، در برابر يکديگر قرار گرفتند، بيم آن مى رفت که بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعلهور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود! خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، حضرت فوراً به محل حادثه آمد، و با بيان و تدبير خاص خود به آن وضع خطرناک پايان داد، و صلح و صفا را در ميان آنها بر قرار نمود. آيات فوق در اينجا نازل گرديد و بصورت يک حکم عمومى همه مسلمانان را با بيان مؤثر و مؤکدى دعوت به اتحاد نمود تفسير در آيه نخست، دعوت به تقوا شده است تا مقدمه اى براى دعوت به اتحاد باشد، در حقيقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از يک ريشه اخلاقى و عقيده اى بى اثر و يا بسيار کم اثر است، به همين دليل در اين آيه کوشش شده است عوامل ايجاد کننده اختلاف و پراکندگى در پرتو ايمان و تقوا، تضعيف گردند، لذا افراد با ايمان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «اى کسانى که ايمان آورده ايد! همگى آن گونه که حق تقوا و پرهيزگارى است نسبت به خدا پروا داشته باشيد» ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ). در اين که منظور از «حق تقوا» چيست؟ در ميان مفسران سخن بسيار است اما شک نيست که حق تقوا آخرين و عالى ترين درجه پرهيزگارى است، که پرهيز از هر گونه گناه و عصيان و تعدى و انحراف از حق را شامل مى گردد. لذا در تفسير «درّ المنثور» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و در تفسير «عياشى» و «معانى الاخبار» از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که در تفسير «حق تقوا» فرمودند: أَنْ يُطاعَ فَلايُعْصى وَ يُذْکَرَ فَلايُنْسى وَ يُشْکَرَ فَلايُکْفَرَ: «حق تقوا و پرهيزگارى اين است که پيوسته اطاعت فرمان او کنى، و هيچ گاه معصيت ننمائى، همواره به ياد او باشى، و او را فراموش نکنى، و در برابر نعمت هاى او شکرگذار باشى و کفران نعمت او ننمائى» بديهى است انجام اين دستور، همانند همه دستورات الهى بستگى به ميزان توانائى انسان دارد، بنابراين آيه فوق با آيه 16 سوره «تغابن» که مى گويد: فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ: «تا آنجا که توانائى داريد پرهيزگارى پيشه کنيد» هيچگونه منافاتى ندارد و گفتگو درباره تضاد اين دو آيه و نسخ يکى به وسيله ديگرى، به کلى بى اساس است. البته آيه دوم در حقيقت بيان قيد و به اصطلاح تخصيص در آيه اول است و آن را مقيد به مقدار توانائى انسان مى کند. و از آنجا که ظاهراً در ميان قدما گاهى کلمه «نسخ» بر «تخصيص» اطلاق مى شده، ممکن است منظور کسانى که آيه دوم را ناسخ آيه اول دانسته اند همان «تخصيص» بوده باشد. به هر حال، در پايان آيه به طايفه «اوس» و «خزرج» و همه مسلمانان جهان هشدار مى دهد که به هوش باشند، تنها اسلام آوردن کافى نيست، مهم آن است که ايمان و اسلام خود را تا واپسين ساعات عمر، حفظ کنند، و با روشن ساختن آتش هاى خاموش شده کينه هاى دوران جاهلى، و پيروى از تعصب هاى نابخردانه، ايمان و اعمال پاک خود را بر باد ندهند، تا عاقبت و پايان کار آنها به بدبختى نگرايد، لذا با تأکيد مى فرمايد: «مراقب باشيد که جز با ايمان و اسلام از دنيا بيرون نرويد» ( وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) دعوت به سوى اتحاد در آيه بعد، بحث نهائى که همان «مسأله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه» باشد مطرح شده، مى فرمايد: «همگى به ريسمان الهى چنگ بزنيد، و از هم پراکنده نشويد»! ( وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ). درباره اين که منظور از حبل اللّه: «ريسمان الهى» چيست؟ مفسران احتمالات مختلفى ذکر کرده اند: بعضى مى گويند: منظور از آن قرآن است. بعضى مى گويند: اسلام. و بعضى ديگر گفته اند: منظور خاندان پيامبر و ائمه معصومين(عليهم السلام) هستند. در رواياتى که از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده نيز همين تعبيرات گوناگون ديده مى شود، مثلا در تفسير «درّ المنثور» از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و در کتاب «معانى الاخبار» از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده که فرمودند: «حبل اللّه قرآن است» و در تفسير «عياشى» از امام باقر(عليه السلام) که فرمود: «ريسمان الهى آل محمّد(صلى الله عليه وآله)مى باشند، که مردم مامور به تمسک به آن هستند» ولى نه اين احاديث و نه آن تفسيرها، هيچ کدام با يکديگر اختلاف ندارند، زيرا منظور از ريسمان الهى هر گونه وسيله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه اين وسيله، اسلام باشد، يا قرآن، يا پيامبر و اهل بيت او. و به عبارت ديگر تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسيع «ارتباط با خدا» که از معنى «حبل اللّه» استفاده مى شود، جمع است. دشمنان ديروز و برادران امروز پس از آن قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته، و مقايسه آن «پراکندگى» با اين «وحدت» دعوت مى کند، و مى فرمايد: «فراموش نکنيد که در گذشته چگونه با هم دشمن بوديد، ولى خداوند در پرتو اسلام و ايمان، دل هاى شما را به هم مربوط ساخت، و شما دشمنان ديروز، برادران امروز شديد» ( وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً ). جالب توجه اين که: کلمه «نعمت» را دو بار در اين جمله تکرار کرده و به اين طريق اهميت موهبت اتفاق و برادرى را گوشزد مى کند. نکته ديگر اين که: مسأله تأليف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده، مى گويد: «خدا در ميان دل هاى شما الفت ايجاد کرد» و با اين تعبير، اشاره به يک معجزه اجتماعى اسلام شده; زيرا اگر سابقه دشمنى و عداوت پيشين عرب را درست دقت کنيم که چگونه کينه هاى ريشه دار در طول سال هاى متمادى در دل هاى آنها انباشته شده بود؟ و چگونه يک موضوع جزئى و ساده کافى بود آتش جنگ خونينى در ميان آنها بيفروزد ـ مخصوصاً با توجه به اين که مردم نادان و بى سواد و نيمه وحشى معمولاً افرادى لجوج و انعطاف ناپذيرند، و به آسانى حاضر به فراموش کردن کوچک ترين مسائل گذشته نيستند ـ اهميت اين «معجزه بزرگ اجتماعى» اسلام، آشکار مى شود، و ثابت مى گردد که از طرق عادى و معمولى امکان پذير نبود در طى چند سال، از چنان ملت پراکنده و کينه توز و نادان و بى خبر، ملتى واحد و متحد و برادر بسازند. سپس قرآن مى گويد: «شما در گذشته در لبه گودالى از آتش بوديد که هر آن ممکن بود در آن سقوط کنيد و همه چيز شما خاکستر گردد» ( وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها ) اماخداوند شما را نجات داد و از اين پرتگاه به نقطه امن و امانى که همان نقطه برادرى و محبت بود رهنمون ساخت. «شفا» در اصل لغت به «کناره چاه» و يا خندق و مانند آن گويند، و شايد اطلاق «شفه» بر «لب» نيز به همين مناسبت باشد، و همچنين استعمال اين کلمه در بهبودى از بيمارى نيز به خاطر آن است که انسان در کناره «سلامت و تندرستى» قرار مى گيرد. در اين که منظور از «نار» در آيه، آتش دوزخ است يا آتش هاى اين جهان؟ در ميان مفسران گفتگو است، ولى با توجه به مجموع آيه، چنين به نظر مى رسد: «نار» کنايه از جنگ ها و نزاع هائى بوده که هر لحظه در دوران جاهليت به بهانه اى در ميان اعراب شعلهور مى شده، قرآن مجيد با اين جمله اوضاع خطرناک عصر جاهليت را منعکس مى سازد که هر لحظه خطر جنگ و خونريزى آنها را تهديد مى کرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد و مسلماً با نجات يافتن از وضع خطرناک گذشته از آتش سوزان دوزخ نيز نجات يافتند. در پايان آيه براى تأکيد بيشتر مى فرمايد: «خداوند اين چنين آيات خود را روشن مى سازد تا هدايت شويد» ( کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ). بنابراين، هدف نهائى هدايت و نجات شما است و چون پاى منافع و سرنوشت شما در ميان است بايد به آنچه گفته شد اهميت فراوان دهيد. جالب اين که از اين امور به «حبل اللّه» تعبير شده، در واقع اشاره به يک حقيقت است، که انسان در شرائط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبيعت، و چاه تاريک غرائز سرکش، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند. و براى نجات از اين دره و برآمدن از اين چاه نياز به رشته و ريسمان محکمى دارد که به آن چنگ بزند و بيرون آيد، اين رشته محکم همان ارتباط با خدا از طريق قرآن و آورنده قرآن و جانشينان واقعى او مى باشد، که مردم را از سطوح پائين و پست بالا برده و به آسمان تکامل معنوى و مادى مى رسانند. اهميت موضوع فوق (وحدت و برادرى در ميان قبائل کينه توز عرب) از نظر دانشمندان و مورخان، حتى دانشمندان و مورخان غير مسلمان مخفى نمانده و همگى با اعجاب فراوان از آن ياد کرده اند، به عنوان نمونه: «جان ديون پورت» دانشمند معروف انگليسى مى نويسد: «...محمّد يک نفر عرب ساده، قبائل پراکنده کوچک، برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدل به يک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در ميان ملل روى زمين آنها را با صفات و اخلاق تازه اى معرفى کرد، و در کمتر از سى سال، اين طرز و روش، امپراطور قسطنطنيه را مغلوب کرد، و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين النهرين و مصر را تسخير کرد و دامنه فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا کرانه درياى خزر و تا رود سيحون بسط داد» «توماس کارل» مى گويد: «خداوند عرب را به وسيله اسلام از تاريکى ها به سوى روشنائى ها هدايت فرمود، از ملت خموش و راکدى که نه صدائى از آن مى آمد و نه حرکتى محسوس بود، ملتى به وجود آورد که از گمنامى به سوى شهرت، از سستى به سوى بيدارى، از پستى به سوى فراز، و از عجز و ناتوانى به سوى نيرومندى سوق داده شده، نورشان از چهار سوى جهان مى تابيد. از اعلان اسلام يک قرن بيشتر نگذشته بود که مسلمانان يک پا در هندوستان و پاى ديگرى در اندلس نهادند و بالاخره در همين مدت کوتاه اسلام بر نصف دنيا نورافشانى مى کرد» «دکتر گوستاو لوبون» به اين حقيقت چنين اعتراف کرده است: «...تا زمان اين حادثه حيرت انگيز، يعنى «اسلام» که دفعتاً نژاد عرب را به لباس جهانگيرى و خلاق معانى به ما نشان داد، هيچيک از قسمت هاى عربستان نه جزء تاريخ تمدن شمرده مى شد و نه از حيث علم يا مذهب نشانى از آن بود» «نهرو» دانشمند و سياستمدار فقيد هندى در اين باره مى نويسد: «...سرگذشت عرب و داستان اين که چگونه به سرعت در آسيا و اروپا و افريقاتوسعه يافتند و فرهنگ و تمدن عالى و بزرگى را به وجود آوردند يکى از شگفتى هاى تاريخ بشرى مى باشد، نيرو و فکر تازه اى که عربها را بيدار ساخت و ايشان را از اعتماد بنفس و قدرت سرشار ساخت «اسلام» بود...» با تمام گفتگوهائى که درباره اثر اعجاز آميز اتحاد در پيشرفت اهداف اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است، مى توان گفت: هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است. امروز سدهاى عظيمى در نقاط مختلف جهان برپا شده که مبدأ توليد بزرگ ترين نيروهاى صنعتى است و سرزمين هاى وسيعى را زير پوشش آبيارى و روشنائى خود قرار داده است. اگر درست فکر کنيم مى بينيم: اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه به هم پيوستن قدرت هاى ناچيز دانه هاى باران نيست و آن گاه به اهميت اتحاد و کوشش هاى دسته جمعى انسان ها واقف مى شويم. در احاديث فراوانى که از پيامبر و پيشوايان بزرگ اسلام(صلى الله عليه وآله) به ما رسيده به لزوم و اهميت اين موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است: در يک مورد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: اَلْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْيانِ يُشَيِّدُبَعْضُهُ بَعْضاً: «افراد با ايمان نسبت به يکديگر همانند اجزاى يک ساختمانند که هر جزئى از آن جزء ديگر را محکم نگاه مى دارد» و نيز فرمود: اَلْمُؤْمِنُونَ کَالنَّفْسِ الْواحِدَةِ: «مؤمنان همچون يک روحند» و نيز مى فرمايد: مَثَلُ الْمُؤْمِنِيْنَ فِى تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ کَمَثَلِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذَا اشْتَکى بَعْضُهُ تَداعى سائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمّى: «مثل افراد با ايمان در دوستى و نيکى به يکديگر، همچون اعضاى يک پيکر است که چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود»
منبع (کانال فضيلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فيلم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
حوزههای علمیه ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه آل عمران ,
,
:: برچسبها:
تفسير آيات 102 تا 103 سوره مبارکه آل عمران ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
|
آمار مطالب
:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0
آمار کاربران
:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0
کاربران آنلاین
آمار بازدید
:: بازدید امروز : 2082
:: باردید دیروز : 11162
:: بازدید هفته : 13244
:: بازدید ماه : 55257
:: بازدید سال : 102930
:: بازدید کلی : 102930
|