الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

منبع (ادامه ...)

 تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۲ - تفسیر نور:

«وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» «پسران و دختران بی‏ همسر و غلامان و کنیزان شایستۀ (ازدواج) خود را همسر دهید. (و از فقر نترسید که) اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود بی‌نیازشان می‌گرداند. خداوند، گشایشگر داناست. (او از فقر و نیاز شما آگاه است و بر کفایت شما وعده داده است و در عمل به وعده‌‏اش قدرت دارد.)»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۲:

«ایامی» جمع «ایم»، یعنی کسی که همسر ندارد؛ خواه مرد باشد یا زن، باکره باشد یا بیوه.

بهترین واسطه‏ گری‏‌ها، شفاعت و واسطه‌گری در امر ازدواج است. چنان که در روایت آمده است: کسی که دیگری را داماد یا عروس کند، در سایۀ عرش خداست. (تفسیر نور الثقلین)

پدر و مادری که با داشتن امکانات، فرزندشان را همسر نمی‌دهند، اگر فرزند مرتکب گناه شود، والدین در گناه او شریک هستند. (تفسیر مجمع البیان)

دربارۀ ازدواج، روایات بسیاری آمده است که به چند مورد آن اشاره می‌‏کنیم: امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: توسعۀ زندگی، در سایۀ ازدواج است. کسی که از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند سوء‌ظن برده است. دو رکعت نماز کسی که همسر دارد، بهتر از هفتاد رکعت نماز کسی است که همسر ندارد. (مجموعۀ روایات از تفسیر نور الثقلین می‌باشد.)
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۲:

۱. جامعۀ اسلامی، مسئول ازدواج افراد بی‌‏همسر است. «وَ أَنْکِحُوا»

۲. ازدواج در اسلام، امری مقدّس و مورد تأکید است. «وَ أَنْکِحُوا»

۳. لازم نیست خواستگاری، از طرف خاصّی باشد، هر یک از طرفین ازدواج می‌‏توانند پیشقدم شوند. «وَ أَنْکِحُوا»

۴. تنها سفارش به ترک نگاه حرام، کافی نیست؛ مسألۀ ازدواج را باید حل کنیم. «یَغُضُّوا، یَغْضُضْنَ، أَنْکِحُوا»

۵. زنان بیوه را همسر دهید. ( «الْأَیامی‏»، شامل آنان نیز می‌‏شود.)

۶. داشتن صلاحیّت، شرط طرفین عقد است. «وَ الصَّالِحِینَ» (یعنی باید صلاحیّت اداره زندگی مشترک را داشته باشند.)

۷. اقدام جامعه برای عروس و داماد کردن افراد صالح، تشویقی است که جوانان لاابالی و هرزه نیز خود را در مدار صالحان قرار دهند. «وَ الصَّالِحِینَ» ... (بنا بر این که مراد از صلاحیّت، صلاحیّت اخلاقی و مکتبی باشد.)

۸. در تأمین نیازهای جنسی، فرقی میان انسان‌ها نیست. (زن، مرد، غلام و کنیز) «مِنْکُمْ، عِبادِکُمْ، إِمائِکُمْ»

۹. فقر، نباید مانع اقدام در امر ازدواج شود. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»

۱۰. در صورت فقر، به ازدواج اقدام کنید و بر خدا توکّل نمایید. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»

۱۱. فقر، برای عروس و داماد عیب نیست. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ»

۱۲. خداوند، تأمین زندگی عروس و داماد را وعده داده است و ازدواج، وسیلۀ وسعت و برکت زندگی است. «یُغْنِهِمُ اللَّهُ»

۱۳. تحقّق وعده‌های الهی از سرچشمۀ فضل بی‌پایان اوست. «فَضْلِهِ واسِعٌ»

۱۴. رشد و توسعه‌ای که خداوند نصیب بندگانش می‌فرماید، بر اساس علم و حکمت اوست. «واسِعٌ عَلِیمٌ»
تفسیر صفحه ۳۵۴ قرآن کریم - سوره نور- آیه ۳۳ - تفسیر نور:

«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ» «و کسانی که وسیلۀ ازدواج نمی‌یابند، باید پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بی ‏نیاز نماید. و هر کدام از غلامان و کنیزان شما که خواهان بازخرید و آزادی (تدریجی) خود باشند، (یعنی مایلند با قرارداد کتبی با مالک خویش کار کرده و خود را آزاد نمایند) اگر در آنان خیر و شایستگی دیدید، تقاضای آنان را بپذیرید (و برای کمک به آزاد شدن آنان) از مالی که خدا به شما داده به آنان بدهید، و کنیزان خود را که تصمیم بر پاکدامنی دارند، به خاطر رسیدن به مال دنیا به فحشا وادار نکنید، که هر کس آنان را به فحشا مجبور کند، البتّه خداوند برای آن کنیزان که به اکراه بدان کار وادار گشته‌‏اند، بخشندۀ مهربان است»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۳:

ابتدا باید به توانمندان و مسئولان سفارش اقدام کرد، سپس به غیر متأهّلین سفارش عفت و پاکدامنی. (آیه «وَ أَنْکِحُوا» قبل از آیه «وَ لْیَسْتَعْفِفِ» آمده است) علی (علیه‌السّلام) فرمود: در جاهلیّت مردم کنیزان را برای کسب درآمد به فحشا وادار می‌‏کردند. (تفسیر در المنثور)
اگر مسلمانان در جنگ پیروز شدند و اسیر گرفتند، در مورد رفتار با اسرا یکی از این چند راه را می‌توانیم پیش بگیریم:

الف: همۀ اسیران را یک جا آزاد کنیم؛ که در این صورت، دوباره جنگ شروع می‌شود.

ب: همه را بکشیم، که این، نشانۀ سنگدلی مسلمانان خواهد بود.

ج: اسرا را در منطقه‌ای گرد آوریم و از بیت المال مسلمین، مخارج آنان را تأمین کنیم. (در این طرح، باید بی‌گناهان هزینۀ مجرمان را بپردازند).

د: آنها را میان مسلمانان تقسیم کنیم تا سیرۀ اسلام و مسلمین را مشاهده کنند و به تدریج تحت تأثیر قرار گیرند و مسلمان شوند، سپس از راه‏ های مختلف، آنها را آزاد کنیم، که این طرح، بهترین است، و طرح اسلام نیز همین است.

بگذریم که نظام جنگ در آن زمان این بود که اسیر جنگی را به عنوان برده مورد استفاده قرار می‌‏دادند و اسلام نیز مقابله به مثل می‌کرد، همان گونه که امروز در دنیا اسیران را در اردوگاه‌ها قرار می‌دهند که ما نیز باید قوانین بین ‏المللی جنگ را تا آنجا که منافاتی با مذهب ما نداشته باشد بپذیریم.
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۳:

۱. دسترسی نداشتن به همسر، مجوّز گناه نیست؛ صبر و عفّت لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»

۲. هر کجا احساس خطر بیشتر شد، سفارش مخصوص لازم است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً» (چون افراد غیر متأهل بیشتر از دیگران در معرض فحشا و منکر هستند، خداوند در فرمان به عفّت، آنان را مخاطب قرار داده است)

۳. اگر عفّت و تقوا داشته باشیم، خداوند ما را بی ‏نیاز می‌کند. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ ... یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ» (جوانان به خاطر امکانات ازدواج، به سراغ تهیّۀ مال از راه حرام نروند و عفّت و تقوای مالی از خود نشان دهند)

۴. در حفظ عفّت و پاکدامنی عمومی، هم جوانان خود را حفظ کنند، «وَ لْیَسْتَعْفِفِ»، هم حکومت قیام کند «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی‏»، و هم ثروتمندان جامعه به پاخیزند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»

۵. در هر قراردادی حتّی با زیردستان خود، سند کتبی داشته باشید. «مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ»

۶. آسان گرفتن ازدواج بردگان از طریق قرارداد بازخرید باید همراه با علم به مصلحت باشد. «فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً»

۷. اسلام برای آزادی بردگان، طرح‏‌های مختلفی دارد. یکی از آنها قرارداد بازخرید است. «فَکاتِبُوهُمْ»

۸. دارایی و اموال را از خود ندانید بلکه از خداست که چند روزی امانت به شما داده است. «مالِ اللَّهِ»

۹. ثروتمندان در قبال ازدواج جوانان، مسئولیّت بیشتری دارند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ»

۱۰. اولیا به بردگانی که توان پرداخت بهای بازخرید خود را ندارند، کمک کنند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ» حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمودند: یک چهارم قیمت قرارداد را رها کنند. (تفسیر در المنثور) و امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: چیزی از بهای قرارداد را کم کنند. (من لا یحضر، ج ۳، ص ۷۸)

۱۱. بردگان در بستن قرارداد، هم‏ سنگ مالکان خود هستند. ( «فَکاتِبُوهُمْ» در موردی است که هر دو طرف برابر هم باشند)

۱۲. از مال الهی (بودجۀ زکات) هم برای آزادی بردگان و هم برای ازدواج جوانان هزینه کنید. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»

۱۳. به کارگیری زیردستان در مسیر حرام و وا داشتن کنیزان عفیف بر فحشا، ممنوع است. «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ»

۱۴. دنیاطلبی، سرچشمۀ گناهان است. «لا تُکْرِهُوا ... عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»

۱۵. ثروت ‏اندوزی از راه‌های نامشروع جایز نیست. «لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»

۱۶. دنیا زودگذر است. «عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (کلمۀ «عَرَضَ» به معنای عارضی و زودگذر است)

۱۷. ارزش‌ها نباید فدای رفاه و مال و مادیّات شود. «لا تُکْرِهُوا ... لِتَبْتَغُوا»

۱۸. شخصیّت کنیزان مانند دخترانِ آزاد است. ( «لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ» و نفرمود: «لا تکرهوا امائکم»)

۱۹. اسلام حامی کنیزان است. «لا تُکْرِهُوا»

۲۰. پاکدامنی و عفت برای زن بهترین ارزش است. «إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً»

۲۱. سرچشمه بخشی از گناهان، بزرگترها هستند. «لا تُکْرِهُوا ... أَرَدْنَ تَحَصُّناً»

۲۲. افراد مجبور شده به گناه، مورد عفو قرار می ‏گیرند. «فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۴ - تفسیر نور:

«وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» «همانا ما به سوی شما آیاتی روشنگر و از کسانی که قبل از شما بودند نمونه‌های برجسته و تاریخی و پندی برای پرهیزکاران فرستادیم»
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۴:

۱. خداوند با مردم اتمام حجّت می‌کند. «أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»

۲. آیات قرآن نور و روشنگر است. «آیاتٍ مُبَیِّناتٍ»

۳. تاریخ گذشتگان، چراغ راه آیندگان است. «مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ»

۴. قرآن کتاب جامعی است. «آیاتٍ مَثَلًا مَوْعِظَةً»

۵. پند پذیری دلی آماده می‏ خواهد. «مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ»

۶. متّقین نیز به موعظه نیازمندند. «مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ»
تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۵ - تفسیر نور:

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی‏ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «خداوند، نور آسمان‏ ها و زمین است. مثل نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشه‌ای و آن شیشه همچون ستاره‌ای تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون بر افروخته است، که نه شرقی است و نه غربی. (روغنش به قدری صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعله‏ ور شود و) روشنی دهد. نوری است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد به نور خویش هدایت می‏ کند، و خداوند برای مردم مثلها می‌زند و به هر چیزی آگاه است»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۵:

«مشکاة» یعنی چراغدان.

«دُرِّیٌّ» به معنای پر نور و پر فروغ است.

«زیت» روغن زیتون را گویند. (مادّه‌ای که وسیلۀ روشنایی است.)

«نُورُ» یعنی چیزی که هم خودش روشن است و هم سبب روشنی اشیای دیگر است. در فرهنگ اسلام از چند چیز به عنوان «نُورُ» یاد شده است، از جمله: قرآن، حدیث، علم، عقل، ایمان، هدایت، اسلام، پیامبر (صلوات اللَّه علیه) و امامان معصوم (علیهم‌السّلام).

حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: چیزی را ندیدم مگر آن که خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه با آن دیدم. «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه»

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم......... به دریا بنگرم دریا تو بینم‏

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت......... نشان از قامت رعنا تو بینم‏

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ» یعنی؛ خداوند هدایت کنندۀ آسمان و زمین است. در میان تمام اقوالی که برای «نور» گفته شده است، از قبیل روشنگر، زینت بخش و هادی، معنای هدایت بهتر به نظر می‌آید، چون هدایت آفرینش، در آیات دیگر نیز آمده است. «أَعْطی‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی‏» و جملۀ «نُورٌ عَلی‏ نُورٍ» به معنای هدایت‌های دایمی و پی در پی است و در پایان آیه نیز می‌فرماید: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ»
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۵:

۱. هستی، فیض خداوند و پرتوی از نور اوست؛ قوام و بقای هستی از اوست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ»

۲. نور خدا هم زیاد است و هم ثابت. (شیشه، هم نور را زیاد می‌کند و هم نور را از خاموش شدن حفظ می‌کند.) «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ»

۳. روشنی نور خدا از ذات اوست نه از جرقه‌های بیرونی. «یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»

۴. زیتون درخت مبارکی است. «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ»

۵. اگر درخت زیتون در وسط باغ باشد، که در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر می‏‌شود، ولی اگر در اطراف باغ و مزرعه بود، یا در وقت صبح آفتاب دارد یا عصر. «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ»
تفسیر صفحۀ ۳۵۴ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۳۶ - تفسیر نور:

«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» «(این نور هدایت) در خانه‌هایی است که خداوند اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۶:

در زیارت جامعه خطاب به ائمّه شیعه (علیهم‌السّلام) می‌خوانیم: «جعلکم فی بیوت أذن الله أن ترفع» بنا بر این حرم امامان معصوم (علیهم‌السّلام)، یکی از مصادیق «فِی بُیُوتٍ» است.

کلمۀ «تُرْفَعَ» در آیه به معنای بلندی مکانی نیز می‌‏باشد، نظیر آیۀ «إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» (بقره، ۱۲۷) یعنی حضرت ابراهیم پایه‌های کعبه را بلند ساخت.

امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: آن خانه‌ها، خانه‌های انبیاء و حکما و امامان معصوم می‌باشد. (تفسیر نور الثقلین) و «ثعلبی» در تفسیر خود نقل می‌کند: روزی پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) مشغول تلاوت این آیه بود. ابو بکر برخاست و پرسید: آیا خانۀ فاطمه (علیها‌السّلام) و علی (علیه‌السّلام) از مصادیق این آیه است؟ فرمود: آری، از بهترین مصادیق این آیه است. (تفسیر روح المعانی)

امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود: مراد از «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» در آیه، نمازهای اوّل وقت است. (بحار، ج ۲۳، ص ۳۲۶)

در فرهنگ قرآن، در موارد متعدّدی به جای نماز، تسبیح آمده است. «وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ» (آل عمران،۴۱)، «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» (ق، ۳۹)
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۶:

۱. راهیابی به نور خدا در هر کجا نیست؛ بلکه در مکان‌‏ها و از راه‏‌های خاصّی است. «اللَّهُ نُورُ ... فِی بُیُوتٍ»

۲. بلند ساختن مساجد و کانون‌های عبادت مانعی ندارد. «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»

۳. مکان‌ها یکسان نیستند و بعضی از آنها، بر بعضی دیگر برتری دارند. «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»

۴. توجّه به نور هدایت خداوند با رفت و آمد به مساجد به دست می‌‏آید. «اللَّهُ نُورُ ... یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ ... فِی بُیُوتٍ»

۵. مساجد باید از هر جهت از خانه‌های دیگر بهتر و برتر باشند. «أَنْ تُرْفَعَ»

۶. بزرگی و عظمت، مخصوص خدا و مواردی است که او اجازه می‌دهد. «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»

۷. اصل در استفاده از مساجد، ذکر خداست، نه مراسم دیگر. «یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»

۸. درهای مسجد باید در اوقات نماز باز باشد و کسی حقّ ندارد آن را ببندد. «یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»

۹. تسبیح خداوند، باید هر صبح و شام تکرار شود. «یُسَبِّحُ ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» (عنصر زمان و مکان در عبادت مؤثّر است.)

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج‏۸، صفحات ۱۷۸ - ۱۸۷.

 تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۷ - تفسیر نور:

«رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» «مردانی که هیچ تجارت و معامله‌ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، سرگرم و مشغول نمی‏‌کند، از روزی که در آن، دلها و چشم‌ها دگرگون می‌شود بیمناکند»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۷:

«تِجارَةٌ» داد و ستد دایمی است که برای به دست آوردن سود انجام می‌گیرد، ولی «بَیْعٌ» خرید و فروش مقطعی و دفعی برای رفع نیازهای روزمرّۀ زندگی است. (تفسیر المیزان)

کلمۀ «رِجالٌ» در این جا شامل همۀ بندگان خدا می‌شود؛ چه مرد و چه زن. در حدیث می‏‌خوانیم: مراد از کسانی که در این آیه از آنها یاد شده است، تجاری هستند که با شنیدن صدای اذان، تجارت را رها می‌کنند و به سوی نماز می‌‏روند. (تفسیر نور الثقلین) تجارت، تنها عاملی نیست که انسان را سرگرم می‌کند و از یاد خدا باز می‌دارد، عوامل دیگری نیز در قرآن کریم ذکر شده است؛ از جمله: تکاثر، آرزو، فرزند و دوست بد.
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۷:

۱. کسانی که تجارت آنان را غافل نکند، مردان بزرگی هستند. (کلمۀ «رِجالٌ» با تنوین آمده که علامت بزرگی و عظمت است)

۲. تلاش و اقتصاد منهای یاد خدا، پوچ و بی‌‏ارزش است. ( «لا تُلْهِیهِمْ» به جای «لا تمنعهم» بیانگر آن است که اگر به تجارت سرگرم و از نماز غافل شدی کار تو لهو، پوچ و بی‏ ارزش است.)

۳. تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگی است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»

۴. اگر ایمان و ارادۀ قوی باشد، ابزار و وسائل اثری ندارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»

۵. بازار اسلامی هنگام نماز، باید تعطیل شود. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ»

۶. از نظر اسلام، حتّی کارهای حلال و مباح نباید انسان را از یاد خدا غافل کند؛ چه رسد به کارهای مکروه و حرام. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ»

۷. ترک تجارت، ارزش نیست؛ بلکه تجارت همراه با یاد خدا و نماز و زکات ارزش است. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ ... عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ» (مردان خدا برای زندگی مادّی خود تلاش می‌کنند، ولی از آخرت غافل نیستند.)

۸. ایمان به آخرت، دنیا را نزد انسان کوچک می‌کند. «لا تُلْهِیهِمْ ... یَخافُونَ یَوْماً»

۹. با این که نماز ذکر خداست، ولی به خاطر اهمیّت آن در کنار ذکر اللَّه جداگانه مطرح شده است. «ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ»

۱۰. نماز و زکات عِدل یکدیگرند و تاجرانی استحقاق ستایش دارند که اهل هر دو باشند. «إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ»

۱۱. دنیا، شما را از آخرت غافل نکند. «یَخافُونَ یَوْماً»

۱۲. در قیامت، چشم‌‏ها گاهی تیز و گاهی خاشع و دلها منقلب است. «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» قیامت صحنه‌های هولناک و هراس‌آوری دارد. «یَخافُونَ»

۱۳. در قیامت، معیارها عوض می‌‏شود. (آنچه در دنیا در دیده‏ ها و دل‏ ها جلوه می‌کند، در آخرت به شکل دیگری درمی‌‏آید. آنچه امروز به سوی آن می‌رویم، فردا از آن فرار خواهیم کرد). «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»
تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۸ - تفسیر نور:

«لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» «تا خداوند به آنان به نیکوتر از آنچه کرده‌اند پاداش بدهد و از فضل و رحمت خویش بر پاداششان بیفزاید و خداوند هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد»
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۸:

۱. خداوند کم و کاستی‌های اعمال مردان خدا را جبران کرده و پاداش عمل کامل به آنان می‏‌دهد. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا»

۲. مردان خدا همواره در حال رشد می‌باشند و ابعاد وجودی آنان افزایش می‌یابد. («یَزِیدَهُمْ ...» و نفرمود: «یزید لهم ...»)

۳. پاداش را بیش از عمل بدهید. «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (در اسلام سفارش شده است که مزد را معیّن کنید؛ ولی هنگام پرداخت بیش از آن مقدار بدهید.)

۴. اگر از سود تجارت دنیا بگذرید به سود بی‏ حساب آخرت می‌‏رسید. «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ بِغَیْرِ حِسابٍ» (مراد از بی ‏حساب، پاداشی فراوان و فوق انتظار است.)
تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور- آیۀ ۳۹ - تفسیر نور:

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ» «اعمال کسانی که کافر شدند همچون سرابی در بیابان است که تشنه آن را آب می‌‏پندارد، (امّا) همین که به سراغ آن آمد آن را چیزی نیافت، امّا خدا را نزد خویش یافت که حساب او را بی ‏کم و کاست داده و خداوند زود به حساب‌ها می‌رسد»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۹:

کلمۀ «قیعة» به معنای زمین مسطح و بزرگ است.

«ظمآن» کسی را می‌گویند که عطشش زیاد باشد.

کلمۀ «وفی» به معنای پاداش و کیفر کامل و بدون کم و کاست است.
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۳۹:

۱. شرط قبولی عمل، داشتن ایمان است و سعادت انسان نیز در گرو ایمان است. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ» (کفر سبب حبط و پوچی عمل است.)

۲. اعمال کفّار فریبنده است. «کَسَرابٍ» به انگیزه‏‌ها بنگرید، نه به جلوه‌ها و ظاهر تلاش‏‌ها.

۳. در تعلیم و تربیت استفاده از مثال و تشبیه مؤثّر است. «کَسَرابٍ»

۴. قیامت، روزِ بُروز حقایق است. «لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ»

۵. سعادت‌خواهی، در فطرت همۀ انسان‌ها وجود دارد و انگیزۀ تمام حرکت‌ها رسیدن به خیر است لکن تفاوت در واقع‌‏بینی و خیال‌گرایی است. «یَحْسَبُهُ ... ماءً»

۶. کفّار در قیامت، هیچ سرمایه‌ای ندارند. «لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً»

۷. علاوه بر عقیده، اعمال انسان در سرنوشت او مؤثّر است. «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا ... أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ»

۸. همۀ مردم، روزی خدا را باور خواهند کرد. «وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ»

۹. در قیامت، رسیدگی به حساب افراد هم کامل و دقیق است و هم سریع. «فَوَفَّاهُ حِسابَهُ ... سَرِیعُ الْحِسابِ» (بر خلاف حسابرسی‌های دنیوی که یا دقیق و کامل نیست و یا همراه معطّلی است.)
تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۰ - تفسیر نور:

«أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» «یا (اعمال کافران) همچون ظلماتی است در دریای عمیق و متلاطم که موجی بزرگ روی آن را می‌پوشاند، و روی آن، موج بزرگ دیگری است و بالای آن موج (دوّم) ابری است، (تاریکی عمق دریا و موج‌های انباشته و ابرهای تیره) ظلماتی است تو در تو (که کافر در آنها غرق شده است) همین که دست خود را (برای نجات) برآورد، احدی دست او را نمی‌‏بیند (تا نجاتش دهد). و خداوند برای هر کس نوری قرار ندهد، هیچ نوری برای او نخواهد بود‌»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۴۰:

کافر معمولی و ساده به اسلام نزدیک است، و امیدی به بازگشت او هست. مانند کدورت ساده‏‌ای که میان دو نفر وجود دارد و کار آن دو به صلح و آشتی نزدیک است. امّا کافرانی که در راه کفر، تلاش‌ها و اعمال خلاف بسیاری دارند، برگشت آنان بسیار سخت است. کافری که در عقیده‌اش اصرار ورزیده و دنبال کفرش، حقّ را تحقیر و جنگ‌ها کرده و بودجه‏‌ها خرج نموده و افرادی را دور خود گرد آورده و به این عنوان معروف شده است، بازگشت او به دامن اسلام بسیار سخت و بعید است. زیرا هر تلاش و عمل او، موجی از ظلمت بر موج‌های قبل افزوده و اعمال کفرآلودش، کفر او را محکم‌تر ساخته است.

اعمال کفّار به جای این که راه را برای آنان باز کند، گمراه‏ ترشان می‏‌کند و حجابی روی حجاب دیگر است. نظیر آیۀ «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» (بقره، ۲۵۷)
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۴۰:

۱. به هنگام معرّفی الگوها باید از الگوهای مثبت و منفی سخن گفت. (الگوی مثبت «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» و الگوی منفی در آیۀ قبل و این آیه «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَوْ کَظُلُماتٍ»

۲. در برابر نور الهی (آیه ۳۵) که «نُورٌ عَلی‏ نُورٍ» بود، در این آیه سخن از ظلمات و ظلمت فوق ظلمت است. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»

۳. هر عملی از مؤمن نور و هر عملی از کافر ظلمت است. «أَوْ کَظُلُماتٍ»

۴. اعمال خوب کفّار، سراب و اعمال بد آنها ظلمات است. «کَسَرابٍ ... أَوْ کَظُلُماتٍ»

۵. علم و عقل، انسان را از نور وحی الهی بی‏ نیاز نمی‌کنند. اگر نور الهی نباشد، هیچ نوری انسان را نجات نمی‌دهد. «فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»
تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲ - تفسیر نور:

«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ * وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» «آیا ندیدی که هر کس در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان بال گشوده (در پرواز) برای خدا تسبیح می‌گویند، و هر یک نیایش و تسبیح خود را می‌داند؟ و خداوند به آنچه می‌‏کنند داناست * و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین، مخصوص خداست. و بازگشت (همه) به سوی اوست‌»
نکته‌های سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:

ظاهر آیه همان طور است که ترجمه شد، امّا ممکن است فاعل «عَلِمَ» خدا باشد، نه موجودات که در این صورت معنای آیه چنین می‌شود: خداوند از نیایش و تسبیح همۀ موجودات آگاه است.

قرآن، بارها مسألۀ تسبیح موجودات و سجده و نماز آنها را با صراحت بیان کرده و گاهی فرموده است: شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید. (اسراء، ۴۴) از این آیات به دست می‌آید که علم و شعور، مخصوص انسان ‏ها نیست. گرچه بعضی تسبیح موجودات هستی را تسبیح تکوینی و زبان حال آفرینش دانسته‌اند، ولی ظاهر آیات بر خلاف این مطلب است.
خداوند، در این آیه چند مرتبه به صورت غیر مستقیم، به انسان هشدار داده است:

الف: موجودات آسمان و زمین و پرندگان در حال تسبیح هستند. چرا انسان غافل است؟!

ب: تسبیح موجودات، آگاهانه است. چرا انسان حضور قلب ندارد؟!

ج: پرندگان، هنگام پرواز در هوا در حال تسبیح و نمازند، امّا برخی انسان‏ ها هنگام پرواز در آسمان، مظلومان را بمباران می‌کنند و یا در حال غفلت و مستی به سر می‌برند! در روایات می‏‌خوانیم: امام صادق (علیه‌السّلام) هنگامی که صدای گنجشکی را شنید فرمود: این پرنده مشغول دعا و تسبیح است. (تفسیر کبیر فخر رازی و روح البیان)
پیام‌های سورۀ نور - آیات ۴۱ - ۴۲:

۱. تنها به خود نیندیشید؛ به اطراف خود هم بنگرید و در هستی نیز مطالعه و اندیشه کنید. «أَ لَمْ تَرَ»

۲. کسی که می‌خواهد دیگران را ارشاد کند، خود باید از دید عمیقی برخوردار باشد. پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه)، تسبیح موجودات را می‌‏دید. «أَ لَمْ تَرَ»

۳. در میان موجودات هستی، پرندگان، آن هم در حال پرواز، توجّه خاصّی به خدا دارند. «وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ»

۴. همۀ موجودات هستی، شعور دارند و نماز و تسبیح موجودات، آگاهانه است. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»

۵. نماز، در صورتی ارزش دارد که نمازگزار بداند چه می‌گوید و چه می‌کند. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ»

۶. نماز و تسبیح هر موجودی به صورت خاصّی است. «صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»

۷. خداوند، بر جزئیات کار تمام هستی آگاه است. «عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ»

۸. نظام هستی، هم فرمانروا دارد «وَ لِلَّهِ مُلْکُ» و هم هدفدار است. «وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ»
تفسیر صفحۀ ۳۵۵ قرآن کریم - سورۀ نور - آیۀ ۴۳ - تفسیر نور:

«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ» «آیا ندیدی که خداوند ابرها را به آرامی می‌راند. سپس بین اجزای آن پیوند برقرار می‌کند. آن گاه آن را متراکم می‌سازد. پس می‌بینی که باران از میان آن بیرون می‌‏آید و خداوند از آسمان از ابرهایی که مثل کوه است تگرگ فرو می‌فرستد. پس (زیانِ) آن را به هر کس بخواهد می‏‌رساند و از هر کس بخواهد باز می‌دارد. نزدیک است درخشندگی برق آن ابر، چشم‏ها را کور کند»
نکته‌های سورۀ نور - آیۀ ۴۳:

«یُزْجِی» به معنای حرکت آهسته همراه با دفع است.

«بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» یعنی سرمایه‌ای که کم‏کم قابل دفع و برگرداندن است.

کلمۀ «رُکاماً» به معنای تراکم است.

«الْوَدْقَ» به معنای باران است.

کلمه‏ی «سَنا» به معنای درخشش است و «سَنا بَرْقِهِ» یعنی درخشش برق.

اگر کسی با هواپیما بالاتر از ابرها پرواز کند، می‌بیند که توده‌‏های ابر مثل کوه است و این از معجزات قرآن است که ۱۴ قرن قبل فرمود: «یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ» از کوهِ ابر، تگرگ می‌فرستیم.
پیام‌های سورۀ نور - آیۀ ۴۳:

۱. سخن حقّ خود را با بیان نمونه‌ها تثبیت کنید. «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ ... أَ لَمْ تَرَ»

۲. دقّت در آفرینش، بهترین راه شناخت خدا و مایۀ عشق به اوست. «أَ لَمْ تَرَ»

۳. تمام حرکت‌ها در جهان طبیعت، با قدرت و ارادۀ الهی و برای هدفی حکیمانه انجام می‌گیرد. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ»

۴. عوامل طبیعی، مسیر تحقّق ارادۀ خداست، نه به جای خدا. «یُزْجِی، یُؤَلِّفُ، یَجْعَلُهُ، یُنَزِّلُ»

۵. بارش باران و تگرگ و مفید بودن یا مضرّ بودن آن به ارادۀ خداست. «فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج‏۸، صفحات ۱۸۷ - ۱۹۵.

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند با [نازل‌کردن] سوره‌ی حمد، از گنج بهشت بر من منّت نهاد.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۸/ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۱۶۶/ نورالثقلین

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

امام خامنه ای

آیین‌ اسلام‌ از مهمترین‌ ارکان‌ فرهنگ‌ ملی‌ ماست‌ امروز ملت‌ ایران‌ پس‌ از گذشت‌ چهارده‌ قرن‌ افتخار می‌کند که‌ فرهنگ‌، زبان‌ و عادات‌ او با اسلام‌ آمیخته‌ شده‌ است‌. آداب‌، سنن‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌ جزء فرهنگ‌ ماست‌ و در این‌ مسأله‌ برای‌ ما ملی‌ بودن‌ عین‌ اسلامی‌ بودن‌ است‌ و هرگز در مقابل‌ یکدیگر قرار ندارند ... 1372/05/12

 شهید حاج قاسم سلیمانی / سپاه قدس / جبهه مقاومت / سپهبد قاسم سلیمانی / شهید قاسم سلیمانی / قاسم سلیمانی

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , حجاب , قرآن کریم , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه صفر , اربعین حسینی علیه السلام , ,
:: برچسب‌ها: سوره نور , آیه نور , همسر , مرد , زن , باکره , بیوه , شفاعت , واسطه‌گری , امر ازدواج , ازدواج , داماد , عروس , عرش خدا , فرزند , گناه , والدین , شریک در گناه , امام صادق (علیه‌السّلام) , ترس , فقر , نماز , دو رکعت نماز , هفتاد رکعت نماز , جامعه اسلامی , مقدس , خواستگاری , سفارش , ترک نگاه حرام , عروس , داماد , افراد صالح , تشویق , جوانان , لاابالی , نیاز جنسی , انسان , غلام , کنیز , خداوند , تأمین زندگی , وعده خداوند , وعده خدا , وعده , وسعت , برکت زندگی , رشد , علم , حکمت , علم و حکمت , سفارش عفت و پاکدامنی , اسیر , آزاد , جنگ , کشتن , سنگدلی , مسلمان , مسلمانان , اسرا , بیت المال مسلمین , بیت المال , مسلمین , مجرمان , بی گناه , طرح اسلام , اسیر جنگی , برده , اسلام , مقابله به مثل , اسیران , قوانین بین ‏المللی , صبر , عفت , فحشا , منکر , ثروتمندان , جامعه , سند کتبی , قرارداد , مصلحت , علم , بازخرید , بردگان , دارایی , اموال , امانت , مالک , زکات , ازدواج جوانان , هزینه , دنیاطلبی , سرچشمۀ گناهان , نامشروع , دنیا زودگذر است , رفاه , ارزش , بزرگترها , اتمام حجت , تاریخ , گذشتگان , چراغ راه , آیندگان , قرآن , پند , متقین , موعظه , چراغ , ستاره , شیشه , روغن , درخت , زیتون , زیتون , آتش , شعله ور , روشنی , هدایت , حدیث , علم , عقل , ایمان , پیامبر (صلوات اللَّه علیه) , امامان معصوم (علیهم‌السّلام) , حضرت علی (علیه‌السّلام) , حرم امامان معصوم (علیهم‌السّلام) , زیارت جامعه , حضرت ابراهیم , کعبه , امام باقر (علیه‌السّلام) , پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) , امام کاظم (علیه‌السّلام) , نمازهای اوّل وقت , فرهنگ قرآن , تسبیح , مساجد , نور هدایت خداوند , تسبیح خداوند , تجارت , مردان بزرگ , غافل , بیمناک , تجار , صدای اذان , اذان , سرگرم , یاد خدا , قرآن کریم , تکاثر , آرزو , فرزند , دوست بد , پوچ , بی ارزش , لغزشگاه , اقتصاد , اراده , قوی , بازار اسلامی , حلال , مباح , مکروه , حرام , مردان خدا , زندگی مادی , ایمان به آخرت , ذکر خدا , قیامت , چشم , خاشع , تیز , دل , منقلب , هولناک , هراس , فرار , جبران , پاداش , سفارش , سود تجارت , سراب , بیابان , تشنه , عطش , مسطح , بزرگ , زمین , سعادت , کفر , تعلیم و تربیت , حقایق , کفار , فریبنده , واقع‌‏بینی , سعادت‌خواهی , فطرت , سرمایه , عقیده , اعمال انسان , سرنوشت , کامل , دقیق , سریع , ظلمت , موج , بازگشت , امید , گمراه , الگو , مثبت , منفی , ظلمات , مومن , آگاهانه , پرندگان , مظلومان , بمباران , مستی , صدای گنجشک , دعا , مطالعه , اندیشه , ارشاد , دید عمیق , تسبیح موجودات , پرواز , شعور , موجودات هستی , آگاه , جزئیات , نظام هستی , فرمانروا , هدفدار , حرکت آهسته , دفع , تراکم , باران , درخشش , برق , هواپیما , کوه , توده ابر , ابر , دقت در آفرینش , شناخت خدا , عشق , اراده الهی , قدرت , حکیمانه , عوامل طبیعی , بارش باران , تگرگ , اراده خدا , رسانه , آیین اسلام , فرهنگ اسلامی , حجاب , شهید سلیمانی , شهید , حاج قاسم سلیمانی , حاج قاسم , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ایی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۷۵تا۷۷

مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلا رَسولٌ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِ الرُّسلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌكانَا يَأْكلانِ الطعَامَ انظرْ كيْف نُبَينُ لَهُمُ الاَيَاتِ ثُمَّ انظرْ أَنى يُؤْفَكُونَ‏(۷۵) قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَمْلِك لَكمْ ضرًّا وَ لا نَفْعاًوَ اللَّهُ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ‏(۷۶) قُلْ يَاأَهْلَ الْكتَابِ لا تَغْلُوا فى دِينِكمْ غَيرَ الْحَقّ‏ِ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضلُّوا مِن قَبْلُ وَ أَضلُّوا كثِيراً وَ ضلُّوا عَن سوَاءِ السبِيلِ‏(۷۷)

ترجمه :
۷۵ -مسيح فرزند مريم فقط فرستاده ( خدا ) بود پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند مادرش نيز زن بسيار راستگوئى بود هر دو غذا می ‏خوردند ( با اين حال چگونه دعوى الوهيت مسيح و عبادت مادرش مريم مى‏كنيد ؟ ) بنگر چگونه نشانه‏ ها را براى آنها آشكار مى‏سازيم سپس بنگر چگونه آنها از حق باز داشته مى‏شوند ؟
۷۶ -بگو آيا جز خدا چيزى را مى ‏پرستيد كه نه مالك زيان شماست و نه سود شما ، و خداوند شنوا و دانا است.
۷۷-بگو اى اهل كتاب در دين خود غلو ( و زياده روى ) نكنيد و غير از حق نگوئيد و از هوسهاى جمعيتى كه پيشتر از اين گمراه شدند و دگران را گمراه كردند و از راه راست منحرف گشتند پيروى ننمائيد .

تفسیر
به دنبال بحثى كه در آيات گذشته درباره غلو مسيحيان درباره حضرت مسيح (عليه ‏السلام‏) و اعتقاد به الوهيت او گذشت ، در اين آيات با دلائل روشنى در چند جمله كوتاه اين اعتقاد آنها را ابطال مى‏كند ، نخست مى‏گويد : چه تفاوتى در ميان مسيح و ساير پيامبران بود كه عقيده به الوهيت او پيدا كرده ‏ايد ، مسيح بن مريم نيز فرستاده خدا بود و پيش از آن رسولان و فرستادگان ديگرى از طرف خدا آمدند ( ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل ) .
اگر رسالت از ناحيه خدا دليل بر الوهيت و شرك است پس چرا درباره ساير پيامبران اين مطلب را قائل نمى‏شويد ؟.
ولى مى‏دانيم كه مسيحيان منحرف هرگز قانع نيستند كه عيسى (عليه‏ السلام‏) را يك فرستاده خدا بدانند بلكه عقيده عمومى آنها فعلا بر اين است كه او را فرزند خدا و به يك معنى خود خدا مى‏دانند كه براى بازخريد گناهان بشريت ( نه براى هدايت و رهبرى آنها ) آمده است و لذا به او لقب فادى ( فدا شونده در برابر گناهان بشر ) مى‏دهند.
سپس براى تاييد اين سخن مى‏گويد : مادر او ، زن بسيار راستگوئى بود ( و امه صديقه ) .اشاره به اينكه اولا كسى كه داراى مادر است و در رحم زنى پرورش پيدا مى‏كند و اينهمه نياز دارد چگونه مى‏تواند خدا باشد ؟ و ثانيا اگر مادر او محترم است به خاطر اين است كه او هم در مسير رسالت مسيح (عليه ‏السلام‏) با او هماهنگ بود و از رسالتش پشتيبانى مى‏كرد و به اين ترتيب بنده خاص خدا بود و نبايد او را همچون يك معبود همانطور كه در ميان مسيحيان رائج است كه در برابر مجسمه او تا سرحد پرستش خضوع مى‏كنند ، عبادت كرد.
بعد به يكى ديگر از دلائل نفى ربوبيت مسيح (عليه ‏السلام‏) اشاره كرده ، مى‏گويد : او و مادرش هر دو غذا مى‏خوردند ( كانا ياكلان الطعام ) .
كسى كه اين چنين نيازمند است كه اگر چند روز غذا به او نرسد قادر بر حركت نيست چگونه مى‏تواند خدا يا در رديف خدا باشد. و در پايان آيه اشاره به روشنى اين دلائل از يك طرف و لجاجت و سرسختى و نادانى آنها در برابر اين دلائل آشكار از طرف ديگر كرده و مى‏گويد : بنگر چگونه دلائل را به روشنى براى آنها شرح مى‏دهيم و سپس بنگر چگونه اينها از قبول حق سرباز مى‏زنند ( انظر كيف نبين لهم الايات ثم انظر انى يؤفكون ) بنا بر اين تكرار انظر در اين دو جمله اشاره به اين است كه از يكسو در اين دلائل روشن بنگر كه براى توجه هر كس كافى است و از يكسو به عكس - العملهاى منفى و حيرت‏ انگيز آنها بنگر كه براى هر كس تعجب‏ آور است .
در آيه بعد براى تكميل استدلال گذشته مى‏گويد : شما مى‏دانيد كه مسيح (عليه ‏السلام‏) خود سر تا پا نيازهاى بشرى داشت و مالك سود و زيان خويش هم نبود تا چه رسد به اينكه مالك سود و زيان شما باشد آيا چيزى را پرستش مى‏كنيد كه نه مالك زيان شما است ، نه مالك سود شما است ( قل ا تعبدون من دون الله ما لا يملك لكم ضراو لا نفعا).
و به همين دليل بارها در دست دشمنان گرفتار شد و يا دوستانش گرفتار شدند و اگر لطف خدا شامل حال او نبود هيچ گامى نمى‏توانست بردارد. و در پايان به آنها اخطار مى‏كند كه گمان نكنيد خداوند سخنان نارواى شما را نمى‏شنود و يا از درون شما آگاه نيست خداوند هم شنوا است و هم دانا(و الله هو السميع العليم ) جالب اينكه مساله بشر بودن مسيح و نيازهاى مادى و جسمانى او كه قرآن در اين آيات و آيات ديگر روى آن تكيه كرده است يكى از بزرگترين مشكلات براى مسيحيان مدعى خدائى او شده كه براى توجيه آن بسيار دست و پا مى‏كنند و گاهى ناچار مى‏شوند براى مسيح دو جنبه قائل شوند جنبه لاهوت و جنبه ناسوت ، از نظر لاهوت فرزند خدا و خود خداست و از نظر ناسوت جسم است و مخلوق خدا و امثال اين توجيهات كه بهترين نشانه ضعف و نادرستى منطق آنها است .به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه در آيه بجاى كلمه من ما به كار برده شده كه معمولا براى موجودات غير عاقل ذكر مى‏شود ، اين تعبير شايد به خاطر آن باشد كه ساير معبودها و بت‏ها از قبيل سنگ و چوب را در عموميت جمله داخل كند و بگويد : اگر پرستش مخلوقى جايز باشد بايد بت پرستى بت پرستان نيز مجاز شمرده شود زيرا در مخلوق بودن همه برابر و مساويند و در حقيقت ايمان به الوهيت مسيح (عليه ‏السلام‏) يكنوع بت پرستى است نه خدا پرستى .

و در آيه بعد به پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) دستور مى‏دهد كه به دنبال روشن شدن اشتباه اهل كتاب در زمينه غلو درباره پيامبران الهى با استدلالات روشن از آنها دعوت كند كه از اين راه رسما باز گردند و مى‏گويد ، بگو اى اهل كتاب در دين خود ، غلو و تجاوز از حد نكنيد و غير از حق چيزى مگوئيد ( قل يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم غير الحق.
البته غلو نصارى روشن است و اما در مورد غلو يهود كه خطاب يا اهل الكتاب شامل آنها نيز مى‏شود بعيد نيست كه اشاره به سخنى باشد كه درباره عزير مى‏گفتند و او را فرزند خدا مى‏دانستند.
و از آنجا كه سرچشمه غلو غالبا پيروى از هوا و هوس گمراهان است ، براى تكميل اين سخن مى‏گويد : از هوسهاى اقوامى كه پيش از شما گمراه شدند و بسيارى را نيز گمراه كردند و از راه مستقيم منحرف گشتند ، پيروى نكنيد ( و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا كثيرا و ضلوا عن سواء السبيل ) اين جمله در حقيقت اشاره به چيزى است كه در تاريخ مسيحيت نيز منعكس است كه مساله تثليث و غلو درباره مسيح (عليه ‏السلام‏) در قرون نخستين مسيحيت در ميان آنها وجود نداشت بلكه هنگامى كه بت پرستان هندى و مانند آنها به آئين مسيح (عليه ‏السلام‏) پيوستند ، چيزى از بقاياى آئين سابق را كه تثليث و شرك بود به مسيحيت افزودند و لذا مى‏بينيم كه ثالوث هندى ( ايمان به خدايان سه‏ گانه برهما ، فيشنو ، سيفا ) از نظر تاريخى قبل از تثليث مسيحيت بوده است و در حقيقت اين انعكاسى از آن است ، در آيه 30 سوره توبه نيز پس از ذكر غلو يهود و نصارى درباره عزير و مسيح (عليه‏ السلام‏) مى‏خوانيم يضاهئون قول الذين كفروا من قبل : گفتار آنها شبيه سخنان كافران پيشين است . در اين عبارت دو بار جمله ضلوا درباره كفارى كه اهل كتاب ، غلو را از آنها اقتباس كردند تكرار شده است ، اين تكرار ممكن است به خاطر تاكيد بوده باشد و يا به خاطر اينكه آنها قبلا گمراه بودند و بعد كه با تبليغات خود ديگران را نيز گمراه كردند به گمراهى جديدى افتادند ، زيرا كسى كه سعى مى‏كند ديگران را هم به گمراهى بكشاند در حقيقت از همه كس گمراه‏ تر است ، چرا كه نيروهاى خود را در مسير بدبختى خويش و ديگران تلف كرده و بار مسئوليت گناهان ديگران را نيز بر دوش كشيده است. آيا كسى كه در جاده مستقيم قرار گرفته هرگز حاضر مى‏شود كه علاوه بر بار گناه خويش بار گناه ديگران را نيز بر دوش بكشد.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

منبع (ادامه مطلب)

https://www.leader.ir/

سایر موارد (پیوندها و ...):

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/

https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۷۵تا۷۷ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , مسيح فرزند مريم , مسيح , فرزند , مريم , فرستاده خدا , فرستادگان , مادرش , زن بسیار راستگو , زن , راستگو , غذا , الوهیت , عبادت , نشانه , آشکار , اهل کتاب , دین , غلو , حق , هوس , گمراه , منحرف , پیروی , سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) , سبک زندگی , حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۷۶

۱۷۶يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَكَ وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْء عَليمٌ

ترجمه
۱۷۶ ـ از تو (درباره ارث) سؤال مى كنند، بگو: «خداوند، حكم كلاله (خواهر و برادر) را براى شما بيان مى كند: اگر مردى از دنيا برود، كه فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را كه به جا گذاشته، از او (ارث) مى برد; و آن (مرد نيز) تمام مال را از خواهر، به ارث مى برد، در صورتى كه (خواهر او) فرزند نداشته باشد; و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مى برند; و اگر برادران و خواهران با هم باشند، براى هر مذكر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند براى شما بيان مى كند تا گمراه نشويد; و خداوند به همه چيز داناست».

شان نزول
بسيارى از مفسران در شأن نزول آيه فوق از «جابر بن عبداللّه انصارى» چنين نقل كرده اند، مى گويد: من شديداً بيمار بودم، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عيادت من آمد، در آنجا وضو گرفت و از آب وضوى خود بر من پاشيد، من كه در انديشه مرگ بودم به پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كردم:وارث من فقط خواهران منند، ميراث آنها چگونه است، اين آيه كه آيه فرائض نام دارد نازل شد، و ميراث آنها را روشن ساخت و به عقيده بعضى اين آخرين آيه اى است كه درباره احكام اسلام بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده.

تفسیر
آيه فوق در صدد تبيين مقدار ارث برادران و خواهران است، و همان طور كه در اوائل اين سوره در تفسير آيه 12 گفتيم، درباره ارث خواهران و برادران، دو آيه در قرآن نازل شده است: يكى همان آيه 12، و ديگر آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره «نساء» است. و اين دو آيه اگر چه در بيان مقدار ارث آنها با هم تفاوت دارند، اما همان طور كه در آغاز سوره نيز بيان كرديم هر كدام ناظر به يك دسته از خواهران و برادران است آيه 12، ناظر به برادران و خواهران «مادرى» است، ولى آيه مورد بحث درباره خواهران و برادران «پدر و مادرى» يا «پدرى تنها» سخن مى گويد. گواه اين مطلب، اين است: معمولاً كسانى كه بالواسطه با شخص متوفى مربوط مى شوند، مقدار ارثشان به اندازه همان واسطه است، يعنى برادران و خواهران مادرى به اندازه سهم مادر مى برند كه يك سوم است، و برادران و خواهران پدرى، يا پدر و مادرى، سهم ارث پدر را مى برند كه دو سوم است و چون آيه 12 درباره ارث برادران و خواهران روى يك سوم دور مى زند و آيه مورد بحث روى دو سوم، روشن مى شود كه آيه سابق درباره آن دسته از برادران و خواهران است كه تنها از طريق مادر با متوفى مربوطند، ولى آيه مورد بحث درباره برادران و خواهرانى است كه از طريق پدر، يا پدر و مادر مربوط مى شوند. به علاوه، رواياتى كه از ائمه اهل بيت(عليهم السلام) در اين زمينه وارد شده نيز اين حقيقت را اثبات مى كند. در هر حال چنانچه يك ثلث يا دو ثلث ارث به برادر يا خواهر تعلق گرفت، باقى مانده طبق قانون اسلام ميان ساير ورثه تقسيم مى شود، اكنون كه عدم منافات ميان دو آيه روشن شد، به تفسير احكامى كه در آيه وارد شده است مى پردازيم: قبلاً بايد توجه داشت كه آيه به عنوان پاسخ سؤال درباره «كلاله» (برادران و خواهران) نازل شده است لذا مى فرمايد: «از تو در اين باره سؤال مى كنند، بگو خداوند حكم كلاله (برادران و خواهران را) براى شما بيان مى كند» (يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ). پس از آن به چندين حكم اشاره مى نمايد: 1 ـ «هر گاه مردى از دنيا برود و فرزندى نداشته باشد، فقط يك خواهر داشته باشد نصف ميراث او به آن يك خواهر مى رسد» (إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ). 2 ـ «و اگر زنى از دنيا برود و فرزندى نداشته باشد و يك برادر (برادر پدر و مادرى يا پدرى تنها) از خود به يادگار بگذارد، تمام ارث او به يك برادر مى رسد» (وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ). 3 ـ اگر كسى از دنيا برود و دو خواهر از او به يادگار بماند، دو ثلث از ميراث او را مى برند، مى فرمايد: «و اگر وارث دو خواهر بود، دو سوم از ارث به او مى رسد» (فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَكَ). 4 ـ اگر ورثه شخص متوفى، چند برادر و خواهر باشند (از دو نفر بيشتر) تمام ميراث او را در ميان خود تقسيم مى كنند، به طورى كه سهم هر برادر دو برابر سهم يك خواهر شود، مى فرمايد: «و اگر وارث چند برادر و خواهر بودند، ارث بين آنها هر مرد، دو برابر زن خواهد بود» (وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَيَيْنِ). و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند اين حقايق را براى شما بيان مى كند تا گمراه نشويد و راه سعادت را بيابيد (و حتماً راهى را كه خدا نشان مى دهد راه صحيح و واقعى است); زيرا به هر چيزى دانا است» (يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْء عَليمٌ) ناگفته نماند: آيه فوق، ارث خواهران و برادران را در صورتى كه فرزند در ميان نباشد بيان مى كند و سخنى از وجود و عدم پدر و مادر در آن نيامده است. ولى با توجه به اين كه طبق آيات آغاز همين سوره، پدر و مادر همواره در رديف فرزندان يعنى در طبقه اول ارث قرار دارند، روشن مى شود كه منظور از آيه فوق، جائى است كه نه فرزند در ميان باشد و نه پدر و مادر.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امیرالمؤمنین (عليه السلام) :

الصَّمتُ آيَةُ النُّبلِ و ثَمَرَةُ العَقلِ .

خاموشى، نشانه هوشمندى و ميوه خرد است.

غررالحكم ، حدیث۱۳۴۳

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام زین العابدین(علیه السلام) فرمودند :

اى ابوخالد! مردم زمان غیبت كه معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهور او هستند ؛
از مردم تمام زمانها بهترند. زيرا خداوند تعالی عقل و فهم و معرفتی به آنها داده كه غيبت در نزد آنها حكم مشاهده امام را دارد!

و خداوند آنها را در آن زمان مثل كسانى قرار داده كه با شمشير در پيش روى پيغمبر جهاد كرده‌اند ؛ آنها مخلصان حقيقى و شيعيان راستگوى ما هستند و دعوت کنندگان آشكار و نهان به دين خدا هستند.

امام سجاد (علیه السلام) فرمودند :

خودِانتظار فرج ، بزرگترين فرج است.

بحارالأنوار ، ج۵۲ ، ص۱۲۲
كمال الدين ، ج‏۱ ، ص۳۲۰
الإحتجاج طبرسي ، ج‏۲ ، ص۳۱۸

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مجازات سریع

امام باقر علیه السلام فرمودند:

چهار كس فورا مجازات مى ‏شوند:

1مردى كه تو به او نيكى كردى و او در برابر نيكى تو با بدى مقابله كرد،
2مردى كه تو به او ستم نكردى ولى او به تو ستم كرد
3مردى كه با او در باره چيزى پيمان بستى ولى تو به او وفا كردى و او به تو خيانت كرد
4مردى كه پيوند خويشاوندان خود را حفظ مى‏ كند ولى آنها از او قطع مى ‏كنند.

(خصال شیخ صدوق)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

خراب شدن خانه

امیرالمومنین على علیه السلام فرمودند:

چهار چيز است كه يكى از آنها وارد خانه‏اى نمى‏ شود مگر اينكه آن خانه خراب مى‏ گردد و آباد نمى‏ شود:
خيانت و دزدى و خوردن شراب و زنا.

(خصال شیخ صدوق)

اللهم صلی علی محمّد وآل محمّد
وعجل لولیک الفرج والعافیه والنصر
واجعلنا من انصاره واعوانه وشیعته
وارزقنا روئیته وخدمته ،

آمین رب العالمین

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام خامنه ای: شهادت، مرگ تاجرانه و مرگ آدم‌های زرنگ است. 1384/02/12

شهید مدافع حرم شهید مرتضی خدادادی (فاطمیون)

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46544

https://www.mashreghnews.ir/news/1288139

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۷۶ , ارث , تفسیر سوره مبارکه نساء , تفسیر , سوره مبارکه نساء , سوره نساء , تفسیر قرآن کریم , قرآن کریم , سوال , خداوند , کلاله , خواهر و برادر , فرزند , نصف , اموال , مرد , خواهر , برادر , مال , دو سوم اموال , دو خواهر , برادران , خواهران , مذکر , سهم , مونث , بیان , گمراه , دانا , امیرالمؤمنین (عليه السلام) , خاموشى , نشانه , هوشمندى , ميوه , خرد , غررالحكم , امام زین العابدین(علیه السلام) , مردم زمان غیبت , معتقد , امامت , منتظر ظهور , منتظر , ظهور , بهتر , زمانها , خداوند تعالی , عقل , فهم , معرفت , غیبت , حکم , مشاهده , امام , شمشیر , پیغمبر , جهاد , مخلصان حقیقی , مخلصان , حقیقی , شیعیان , راستگو , دعوت کنندگان , آشکار , نهان , دین خدا , انتظار فرج , بزرگترین , فرج , بحارالأنوار , كمال الدين , الإحتجاج طبرسي , امام باقر علیه السلام , مجازات سریع , سریع , مجازات , نیکی , بدی , ستم , پیمان , وفا , خیانت , پیوند , خویشاوندان , حفظ , قطع , خصال شیخ صدوق , خراب شدن خانه , امیرالمومنین على علیه السلام , خيانت , دزدى , خوردن شراب , زنا , شهادت , مرگ تاجرانه , آدم , زرنگ , آدم های زرنگ , مرگ , شهید مدافع حرم , شهید مرتضی خدادادی , فاطمیون , یا زهرا سلام الله علیها , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تفسیر آیات ۱۱ تا ۱۲ سوره مبارکه نساء ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : شنبه 13 شهريور 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

قرآن و حدیث

تفسیر آیات ۱۱ تا ۱۲ سوره مبارکه نساء

۱۱ یُوصیکُمُ اللّهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لاَِبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلاِ ُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلاِ ُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصی بِها أَوْ دَیْن آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَریضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً ۱۲ وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصینَ بِها أَوْ دَیْن وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْن وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصى بِها أَوْ دَیْن غَیْرَ مُضَارّ وَصِیَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ

ترجمه
۱۱ ـ خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى کند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست; و اگر یکى باشد، نیمى (از میراث) از آن اوست. و براى هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندى داشته باشد; و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است); و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش یک ششم مى برد (و پنج ششم باقیمانده، براى پدر است)، (همه اینها،) بعد از انجام وصیتى است که او کرده، و بعد از اداى دین است ـ شما نمى دانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدام یک براى شما سودمندترند! ـ این فریضه الهى است; و خداوند، دانا و حکیم است. ۱۲ ـ و براى شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند; و اگر فرزندى داشته باشند، یک چهارم از آن شماست; پس از انجام وصیتى که کرده اند، و اداى دین (آنها)، و براى زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشید; و اگر براى شما فرزندى باشد، یک هشتم از آن آنهاست; بعد از انجام وصیتى که کرده اید، و اداى دین. و اگر مردى بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر) از او ارث مى برد، یا زنى که برادر یا خواهرى دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند); و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند; پس از انجام وصیتى که شده، و اداى دین. به شرط آن که (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست; و خدا دانا و بردبار است.

شان نزول
«عبد الرحمن بن ثابت انصارى» برادر «حسان بن ثابت» شاعر معروف صدر اسلام، از دنیا رفت، در حالى که یک همسر و پنج برادر از او به یادگار مانده بود. برادران میراث «عبد الرحمن» را در میان خود قسمت کردند و به همسر او چیزى ندادند، او جریان را به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد، و از آنها شکایت نمود، در این هنگام آیات فوق نازل شد و در آن، میراث همسران دقیقاً تعیین گردید و نیز از «جابر بن عبداللّه» نقل شده که: بیمار شده بودم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از من عیادت کرد، من بى هوش بودم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) آبى خواست، با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید، من به هوش آمدم، عرض کردم: اى رسول خدا! تکلیف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) خاموش گشت، چیزى نگذشت که آیات فوق نازل گردید و سهم ورّاث در آن تعیین شد.

تفسیر
همان گونه که در شأن نزول خواندیم، این دو آیه، سهم ورّاث را تعیین مى کند. در آیه اول، حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است، و بدیهى است که هیچ رابطه خویشاوندى، نزدیک تر از رابطه فرزند و پدر نمى باشد، لذا قرآن آنها را بر طبقات دیگر ارث مقدم داشته است. در جمله نخست مى فرماید: «خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مى کند که پسران دو برابر سهم دختران ارث مى برند» (یُوصیکُمُ اللّهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَیَیْنِ). قابل توجه این که: از نظر جمله بندى و طرز بیان ارث، دختران اصل قرار داده شده، و ارث پسران به صورت فرع و با مقایسه به آن تعیین گردیده; زیرا مى گوید: «پسران دو برابر سهم دختران مى برند» و این یک نوع تأکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنت هاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مى کردند (اما فلسفه تفاوت ارث این دو به زودى تشریح خواهد شد). پس از آن مى فرماید: «اگر فرزندان میت، منحصراً دو دختر یا بیشتر باشند، دو ثلث مال از آن آنهاست» (فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ). «ولى اگر تنها یک دختر بوده باشد، نصف مجموع مال از آن اوست» (وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ). در اینجا سؤالى پیش مى آید که قرآن در این آیه مى گوید: «فَوْقَ اثْنَتَیْنَ» یعنى اگر دختران بیش از دو نفر باشند دو سوم مال متعلق به آنهاست، بنابراین، آیه از حکم دو دختر ساکت است، بلکه تنها حکم یک دختر و چند دختر را گفته است. پاسخ این است: با توجه به جمله اول آیه، جواب این سؤال روشن مى شود، و آن این است که: سهم دو دختر از جمله لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَیَیْنِ: «پسر دو برابر سهم دختر دارد» اجمالاً معلوم مى گردد; زیرا اگر بازماندگان شخص مرده فقط یک پسر و یک دختر باشند سهم دختر یک سوم و سهم پسر دو سوم مى گردد. بنابراین سهم دو دختر طبق این جمله دو سوم خواهد بود، و شاید به خاطر همین بوده که در جمله بعد، از سهم دو دختر خوددارى شده و تنها اشاره به سهم چند دختر گردیده، که آن هم از دو سوم تجاوز نمى کند (دقت کنید). از مراجعه به آخرین آیه سوره «نساء» نیز این مسأله روشن تر مى شود; زیرا در آن آیه، سهم یک خواهر نصف قرار داده شده (همانند سهم یک دختر) آن گاه مى افزاید: «اگر دو خواهر بوده باشند دو سوم مال را مى برند» از این حکم مى فهمیم که در مورد دو دختر نیز دو سوم مال در نظر گرفته شده است. به علاوه، این تعبیر در ادبیات عرب دیده مى شود که گاهى مى گویند: «فَوْقَ اثْنَتَیْنِ» و منظور «اثْنَتانِ وَ ما فَوْقَ» است، یعنى دو و بیشتر. از همه اینها گذشته، حکم مزبور از نظر فقه اسلامى و منابع حدیث مسلّم است، و اگر فرضاً ابهامى در جمله بالا باشد، با توجه به سنت (منابع حدیث) برطرف مى گردد. اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و هم ردیف فرزندان مى باشند، در آیه فوق چنین بیان شده و در آن سه حالت است: حالت اول: شخص متوفّى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد که در این صورت به پدر و مادر او هر کدام یک ششم مى رسد، مى فرماید: «و براى هر یک از پدر و مادر یک ششم است اگر (میت) فرزندى داشته باشد» (وَ لاَِبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ). حالت دوم: فرزندى در میان نباشد و وارث تنها پدر و مادر باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال است، مى فرماید: «اگر فرزندى نداشته باشد و تنها وارث او پدر و مادرش باشند، براى مادرش یک سوم است» (فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلاِ ُمِّهِ الثُّلُثُ). اگر مى بینیم در اینجا سخنى از سهم پدر به میان نیامده، به خاطر این است که سهم او روشن است، یعنى: «دو سوم». به علاوه، گاهى شخص میت ممکن است همسرى داشته باشد، در این صورت سهم همسر از سهم پدر کم مى شود، و بنابراین سهم پدر در حالت دوم متغیر است. حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر)، داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مى یابد، مى فرماید: «و اگر او (میت) برادرانى دارد براى مادرش یک سوم است» (فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلاِ ُمِّهِ السُّدُسُ). در واقع، برادران، با این که ارث نمى برند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مى شوند و به همین جهت آنها را «حاجِب» مى نامند.

فلسفه این حکم روشن است; زیرا وجود برادران متعدد موجب سنگینى بار زندگى پدر است، چون پدر باید هزینه آنها را بپردازد تا بزرگ شوند، و حتى پس از بزرگ شدن نیز هزینه هائى براى پدر دارند، و به همین جهت برادرانى موجب تنزل سهم مادر مى شوند، که از ناحیه پدر و مادر و یا تنها از ناحیه پدر باشند، و اما برادرانى که تنها از ناحیه مادر هستند و هیچگونه سنگینى بر دوش پدر ندارند، حاجب نمى گردند. سؤال: در اینجا سؤالى مطرح است که قرآن در این آیه در مورد برادران لفظ «جمع» به کار برده، مى گوید: فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ: «اگر آن شخص متوفى برادرانى داشته باشد» و مى دانیم که حداقل جمع سه نفر است، در حالى که تمام فقهاى اسلام معتقدند که دو برادر هم مى توانند مانع و موجب تنزل ارث مادر شوند. پاسخ: جواب این سؤال با مراجعه به آیات دیگر قرآن روشن مى شود، و آن این که: لازم نیست در همه جا لفظ جمع در سه نفر و بیشتر به کار رود، بلکه در پاره اى از موارد بر دو نفر هم اطلاق مى شود مانند آیه 78 سوره «انبیاء»: وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ: «ما گواه حکم آنها بودیم». آیه مربوط به قضاوت «داود» و «سلیمان» است، و قرآن درباره این دو نفر ضمیر جمع (هُمْ) به کار برده است. از اینجا روشن مى شود که: ممکن است گاهى لفظ جمع در دو نفر به کار رود، ولى این موضوع نیاز به شاهد و قرینه دارد و در آیه مورد بحث، شاهد همان اتفاق مسلمانان و ورود دلیل از پیشوایان اسلام است; زیرا در این مسأله، همه دانشمندان اسلام اعم از شیعه و سنى (به جز ابن عباس) دو برادر را مشمول حکم آیه دانسته اند پس از آن قرآن مى فرماید: وارثان هنگامى مى توانند مال را در میان خود تقسیم کنند که شخص میت وصیتى نکرده باشد، و یا بدهى بر عهده او نباشد، بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد، مى فرماید: «همه اینها بعد از انجام وصیتى است که کرده و بعد از اداء دین او است» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصی بِها أَوْ دَیْن). البته همان طور که در باب وصیت گفته شده، انسان فقط مى تواند درباره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست، مگر این که ورثه اجازه دهند. و در جمله بعد مى فرماید: «اینها پدران و فرزندان شما هستند، اما شما نمى دانید کدام یک از آنها بیشتر به نفع شما هستند» (آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً). یعنى قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده، و تشخیص این مصالح به دست خداست; زیرا انسان آنچه را مربوط به خیر و صلاح اوست در همه جا نمى تواند تشخیص دهد. ممکن است بعضى گمان کنند پدران و مادران بیشتر به نیازمندى هاى او پاسخ مى گویند، و بنابراین باید در ارث بر فرزندان مقدم باشند. و ممکن است جمعى عکس این را فکر کنند. اگر قانون ارث به دست مردم مى بود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع مى شد، اما خدا که حقایق امور را آن چنان که هست مى داند، قانون ارث را بر نظام ثابتى که خیر بشر در آن است، قرار داده. لذا در پایان آیه مى فرماید: «این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است» (فَریضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً). این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم درباره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.

در آیه بعد، چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگر توضیح داده شده، مى فرماید: «و براى شما نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند» (وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ). ولى «اگر فرزند و یا فرزندانى داشته باشد (حتى از شوهر دیگرى) تنها یک چهارم میراث آنها از آن شما است» (فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْنَ). البته این تقسیم نیز «بعد از پرداخت بدهى هاى همسر و انجام وصیت هاى مالى اوست» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصینَ بِها أَوْ دَیْن). اما ارث زنان از ثروت شوهران در صورتى که شوهر فرزندى نداشته باشد یک چهارم اصل مال است، مى فرماید: «و براى زنان شما یک چهارم میراث شما است، اگر فرزندى نداشته باشید» (وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ). «ولى اگر شما فرزندى داشته باشید (اگر چه این فرزند از همسر دیگرى باشد) سهم زنان یک هشتم از میراث شما است» (فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُمْ). این تقسیم نیز همانند تقسیم سابق بعد از پرداخت بدهکارى هاى شوهر و انجام وصیت هاى مالى اوست، مى فرماید: «بعد از انجام وصیتى که کرده اید و اداء دین» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْن). قابل توجه آن که: سهام شوهران و زنان در صورتى که شخص میت فرزند داشته باشد، به نصف تقلیل مى یابد، و آن براى رعایت حال فرزندان است. و علت این که سهم شوهران دو برابر سهم زنان قرار داده شده، همان است که مشروحاً درباره ارث پسر و دختر گفته شده. توجه به این نکته نیز لازم است: سهمى که براى زنان تعیین شده (اعم از از یک چهارم یا یک هشتم) اختصاص به یک همسر ندارد، بلکه اگر مرد همسران متعدد داشته باشد، سهم مذکور بین همه آنها به طور مساوى تقسیم خواهد شد و ظاهر آیه فوق نیز همین است. پس از آن حکم ارث برادران و خواهران را بیان مى کند، مى فرماید: «اگر مردى از دنیا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، یا زنى از دنیا برود و برادر و یا خواهرى داشته باشد، هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى برند» (وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ). این در صورت است که از شخص متوفى یک برادر و یک خواهر باقى بماند. «اما اگر بیش از یکى باشند مجموعاً شریک در یک ثلث مى باشند» (فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ) یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند. سپس اضافه مى کند: «این تقسیم نیز بعد از انجام وصیت او و دیونى است که باید پرداخت گردد» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصى بِها أَوْ دَیْن). با این هشتدار «که وصیت و همچنین دین، جنبه زیان رسانیدن به ورثه نداشته باشد» (غَیْرَ مُضَارّ). به این معنى که بیش از ثلث، وصیت نکند; زیرا طبق روایاتى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، وصیت بیش از ثلث «اضرار» به ورثه است، و نفوذ آن مشروط به رضایت آنها مى باشد و یا این که: براى محروم ساختن ورثه و زیان رسانیدن به آنها اعتراف به دیون و بدهى هائى کند، در حالى که بدهکار نباشد. و در پایان براى تأکید مى فرماید: «این توصیه اى است الهى و خداوند علیم و حلیم است» (وَصِیَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ). که باید محترم شمرده شود، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته و نیز از نیات وصیت کنندگان آگاه مى باشد، در عین حال «حلیم» است و کسانى را که بر خلاف فرمان او رفتار مى کنند، فوراً مجازات نمى نماید».

شاید بسیارى تصور کنند بهتر آن است به هنگام فوت کسى، اموال او جزء اموال عمومى گردد و در اختیار بیت المال قرار گیرد، تا صرف تلاش هاى اقتصادى جامعه گردد، ولى با دقت روشن مى شود، این کار کاملاً دور از عدالت است; زیرا «وراثت» یک امر کاملاً طبیعى و منطقى است; چرا که پدر و مادر قسمتى از صفات جسمى و روحى خود را طبق قانون وراثت طبیعى، به نسل هاى بعد منتقل مى کنند، چرا اموال آنها از این قانون مستثنى باشد، و به نسل آینده منتقل نشود؟ به علاوه، اموال مشروع هر کس نتیجه زحمات، کوشش ها و تلاش هاى اوست، و در حقیقت نیروهاى متراکم شده او را نشان مى دهد، و به همین جهت ما هر کس را مالک طبیعى دسترنج خود مى شناسیم، این یک حکم فطرى است. بنابراین، به هنگام مرگ که دست انسان از اموالش کوتاه مى گردد عادلانه ترین راه این است که: این اموال به کسانى تعلق گیرد که نزدیکترین افراد به اوست، و در واقع هستى آن اشخاص، ادامه هستى آن شخص محسوب مى شود. روى همین جهت، بسیارى از مردم با این که سرمایه کافى براى زندگى خود تا پایان عمر دارند دست از تلاش و کوشش براى کار و تولید بیشتر، بر نمى دارند، و هدفشان تأمین آینده فرزندانشان است. یعنى قانون ارث مى تواند تحرک و جنبش بیشترى به چرخ هاى اقتصادى یک کشور بدهد، و اگر اموال هر کس بعد از مرگ او به کلى از او بریده شود و جزء اموال عمومى گردد، ممکن است قسمت مهمى از فعالیت هاى اقتصادى خاموش شود. شاهد این سخن جریانى است که در «فرانسه» واقع شد، مى گویند: چندى قبل نمایندگان پارلمان فرانسه قانون ارث را الغاء کردند، و به جاى آن تصویب نمودند، که آنچه از کسى باقى مى ماند، به عنوان اموال عمومى ضبط گردد و به مصارف عموم برسد، به طورى که هیچ یک از بستگان شخص سهمى نداشته باشند. ولى با گذشت مدتى اثرات نامطلوب اقتصادى این قانون آشکار گردید، و مشاهده شد وضع صادرات و واردات کشور دستخوش تحول و از تلاش اقتصادى به مقدار زیادى کاسته شده، این موضوع مقامات اقتصادى را دچار نگرانى کرد و عامل اصلى آن را همان «الغاى قانون ارث» دانستند و ناچار در آن تجدید نظر کردند. بنابراین، نمى توان انکار کرد که قانون ارث علاوه بر این که یک امر طبیعى و فطرى است در گسترش تلاش هاى اقتصادى نیز اثر عمیق دارد.

قانون ارث چون ریشه فطرى دارد به اشکال گوناگون در میان ملل گذشته دیده مى شود. در میان یهود گرچه بعضى مدعى هستند قانون ارثى وجود نداشته، ولى با مراجعه به «تورات» مى بینیم، این قانون صریحاً در «سفر اعداد» آمده است آنجا که مى گوید: «و بنى اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسى بمیرد و پسرى نداشته باشد، ملک او را به دخترش انتقال نمائید، و اگر دخترى ندارد میراثش را به برادرانش بدهید، و اگر برادرى ندارد، میراث وى را به برادران پدرش بدهید، و اگر پدرش برادرى ندارد، میراث او را به بازمانده او از نزدیک ترین خویشاوندانش بدهید، تا وارث آن باشد، و این امر براى بنى اسرائیل حکم واجبى باشد، به نوعى که خداوند به موسى امر فرموده است» از جمله هاى فوق استفاده مى شود: ارث در میان بنى اسرائیل فقط روى مسأله نسب دور مى زده است; زیرا نامى از همسر در آن برده نشده است. و در آئین مسیح(علیه السلام) نیز باید همین قانون «تورات» معتبر باشد; زیرا در «اناجیل» موجود نقل شده که: مسیح گفته است: من نیامده ام که چیزى از احکام تورات را تغییر دهم. و فقط در چند مورد از مشتقات کلمه «ارث» سخن گفته شده است اما در میان عرب ها پیش از اسلام، ارث از یکى از سه راه بوده است: 1 ـ نسب: منظور از نسب نزد آنها تنها پسران و مردان بوده است و کودکان و زنان از بردن ارث محروم بودند. 2 ـ تَبَنِّى: یعنى فرزندى که از خانواده اى طرد شده، خانواده دیگرى او را به خود نسبت دهد و به شکل «پسر خوانده» در آید، در این صورت میان این پسر خوانده، و پدر خوانده اش، ارث برقرار مى شد. 3 ـ عهد و پیمان: یعنى دو نفر با هم پیمان مى بستند که در دوران حیات و زندگى از یکدیگر دفاع کنند و بعد از مرگ از یکدیگر ارث ببرند. اسلام، قانون فطرى و طبیعى ارث را از خرافاتى که به آن آمیخته شده بود، پاک کرد، و تبعیضات ظالمانه اى را که در میان زن و مرد از یک سو، و بزرگسال و کودک، از سوى دیگر قائل بودند از بین برد، و سرچشمه هاى ارث را در سه چیز خلاصه کرد، که تا آن زمان به این شکل سابقه نداشت: 1 ـ نسب: به مفهوم وسیع آن یعنى هر گونه ارتباطى که از طریق تولد در میان دو نفر در سطوح مختلف ایجاد مى شود اعم از مرد و زن و بزرگسال و کودک. 2 ـ سبب: یعنى ارتباط هائى که از طریق ازدواج در میان افراد ایجاد مى شود. 3 ـ ولاء: یعنى ارتباط هاى دیگرى که از غیر طریق خویشاوندى (سبب و نسب) در میان دو نفر پیدا مى شود مانند: «ولاء عتق» یعنى اگر کسى برده خود را آزاد کند، و آن برده پس از مرگ هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى از خود به یادگار نگذارد، اموال او به آزاد کننده او مى رسد (و این خود یک نوع تشویق و پاداش براى آزاد کردن بردگان است). «ولاء ضمان جریرة» و آن پیمان خاصى بوده که در میان دو نفر به خواست و اراده خودشان برقرار مى شده، و طرفین متعهد مى شدند که از یکدیگر در موارد مختلفى دفاع کنند و پس از مرگ (در صورتى که هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى نداشته باشند) از یکدیگر ارث ببرند. و دیگر «ولاء امامت» است، یعنى اگر کسى از دنیا برود و هیچگونه وارث نسبى و سببى و غیر آنها نداشته باشد، میراث او به امام(علیه السلام) و به عبارت دیگر به بیت المال مسلمین مى رسد. البته هر یک از طبقات فوق شرائط و احکامى دارند که در کتب فقهى مشروحاً آمده است.

در اینجا سؤالى مطرح است که قرآن در این آیه در مورد برادران لفظ «جمع» به کار برده، مى گوید: فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ: «اگر آن شخص متوفى برادرانى داشته باشد» و مى دانیم که حداقل جمع سه نفر است، در حالى که تمام فقهاى اسلام معتقدند که دو برادر هم مى توانند مانع و موجب تنزل ارث مادر شوند. پاسخ: جواب این سؤال با مراجعه به آیات دیگر قرآن روشن مى شود، و آن این که: لازم نیست در همه جا لفظ جمع در سه نفر و بیشتر به کار رود، بلکه در پاره اى از موارد بر دو نفر هم اطلاق مى شود مانند آیه 78 سوره «انبیاء»: وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ: «ما گواه حکم آنها بودیم». آیه مربوط به قضاوت «داود» و «سلیمان» است، و قرآن درباره این دو نفر ضمیر جمع (هُمْ) به کار برده است. از اینجا روشن مى شود که: ممکن است گاهى لفظ جمع در دو نفر به کار رود، ولى این موضوع نیاز به شاهد و قرینه دارد و در آیه مورد بحث، شاهد همان اتفاق مسلمانان و ورود دلیل از پیشوایان اسلام است; زیرا در این مسأله، همه دانشمندان اسلام اعم از شیعه و سنى (به جز ابن عباس) دو برادر را مشمول حکم آیه دانسته اند پس از آن قرآن مى فرماید: وارثان هنگامى مى توانند مال را در میان خود تقسیم کنند که شخص میت وصیتى نکرده باشد، و یا بدهى بر عهده او نباشد، بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد، مى فرماید: «همه اینها بعد از انجام وصیتى است که کرده و بعد از اداء دین او است» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصی بِها أَوْ دَیْن). البته همان طور که در باب وصیت گفته شده، انسان فقط مى تواند درباره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست، مگر این که ورثه اجازه دهند. و در جمله بعد مى فرماید: «اینها پدران و فرزندان شما هستند، اما شما نمى دانید کدام یک از آنها بیشتر به نفع شما هستند» (آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً). یعنى قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده، و تشخیص این مصالح به دست خداست; زیرا انسان آنچه را مربوط به خیر و صلاح اوست در همه جا نمى  تواند تشخیص دهد. ممکن است بعضى گمان کنند پدران و مادران بیشتر به نیازمندى هاى او پاسخ مى گویند، و بنابراین باید در ارث بر فرزندان مقدم باشند. و ممکن است جمعى عکس این را فکر کنند. اگر قانون ارث به دست مردم مى بود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع مى شد، اما خدا که حقایق امور را آن چنان که هست مى داند، قانون ارث را بر نظام ثابتى که خیر بشر در آن است، قرار داده. لذا در پایان آیه مى فرماید: «این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است» (فَریضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً). این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم درباره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.

در آیه بعد، چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگر توضیح داده شده، مى  فرماید: «و براى شما نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند» (وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ). ولى «اگر فرزند و یا فرزندانى داشته باشد (حتى از شوهر دیگرى) تنها یک چهارم میراث آنها از آن شما است» (فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْنَ). البته این تقسیم نیز «بعد از پرداخت بدهى هاى همسر و انجام وصیت  هاى مالى اوست» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصینَ بِها أَوْ دَیْن). اما ارث زنان از ثروت شوهران در صورتى که شوهر فرزندى نداشته باشد یک چهارم اصل مال است، مى فرماید: «و براى زنان شما یک چهارم میراث شما است، اگر فرزندى نداشته باشید» (وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ). «ولى اگر شما فرزندى داشته باشید (اگر چه این فرزند از همسر دیگرى باشد) سهم زنان یک هشتم از میراث شما است» (فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُمْ). این تقسیم نیز همانند تقسیم سابق بعد از پرداخت بدهکارى هاى شوهر و انجام وصیت هاى مالى اوست، مى فرماید: «بعد از انجام وصیتى که کرده اید و اداء دین» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْن). قابل توجه آن که: سهام شوهران و زنان در صورتى که شخص میت فرزند داشته باشد، به نصف تقلیل مى یابد، و آن براى رعایت حال فرزندان است. و علت این که سهم شوهران دو برابر سهم زنان قرار داده شده، همان است که مشروحاً درباره ارث پسر و دختر گفته شده. توجه به این نکته نیز لازم است: سهمى که براى زنان تعیین شده (اعم از از یک چهارم یا یک هشتم) اختصاص به یک همسر ندارد، بلکه اگر مرد همسران متعدد داشته باشد، سهم مذکور بین همه آنها به طور مساوى تقسیم خواهد شد و ظاهر آیه فوق نیز همین است. پس از آن حکم ارث برادران و خواهران را بیان مى کند، مى فرماید: «اگر مردى از دنیا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، یا زنى از دنیا برود و برادر و یا خواهرى داشته باشد، هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى برند» (وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ). این در صورت است که از شخص متوفى یک برادر و یک خواهر باقى بماند. «اما اگر بیش از یکى باشند مجموعاً شریک در یک ثلث مى باشند» (فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ) یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند. سپس اضافه مى کند: «این تقسیم نیز بعد از انجام وصیت او و دیونى است که باید پرداخت گردد» (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصى بِها أَوْ دَیْن). با این هشتدار «که وصیت و همچنین دین، جنبه زیان رسانیدن به ورثه نداشته باشد» (غَیْرَ مُضَارّ). به این معنى که بیش از ثلث، وصیت نکند; زیرا طبق روایاتى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، وصیت بیش از ثلث «اضرار» به ورثه است، و نفوذ آن مشروط به رضایت آنها مى باشد و یا این که: براى محروم ساختن ورثه و زیان رسانیدن به آنها اعتراف به دیون و بدهى هائى کند، در حالى که بدهکار نباشد. و در پایان براى تأکید مى فرماید: «این توصیه اى است الهى و خداوند علیم و حلیم است» (وَصِیَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ). که باید محترم شمرده شود، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته و نیز از نیات وصیت کنندگان آگاه مى باشد، در عین حال «حلیم» است و کسانى را که بر خلاف فرمان او رفتار مى کنند، فوراً مجازات نمى  نماید».

با این که ظاهراً ارث مرد دو برابر زن است، اما با دقت بیشتر روشن مى شود که از یک نظر، ارث زنان دو برابر مردان مى باشد! و این به خاطر حمایتى است که اسلام از حقوق زن کرده است. توضیح این که: اسلام وظائفى بر عهده مردان گذارده، که با توجه به آن، نیمى از درآمد مردان عملاً خرج زنان مى شود، در حالى که بر عهده زنان چیزى گذارده نشده است، مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او، از مسکن، پوشاک، خوراک و سایر لوازم بپردازد، و هزینه زندگى فرزندان خردسال نیز بر عهده اوست، در حالى که زنان از هر گونه پرداخت هزینه اى حتى براى خودشان معاف هستند. بنابراین، یک زن مى تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز کند، در حالى که مرد ناچار است آن را براى خود و همسر و فرزندان خرج کند، و نتیجه آن عملاً چنین مى شود که نیمى از درآمد مرد براى زن خرج مى شود، و نیمى براى خودش، در حالى که سهم زن همچنان به حال خود باقى مى ماند. براى توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید: فرض کنید مجموع ثروت هاى موجود در دنیا معادل 30 میلیارد تومان باشد که از طریق ارث تدریجاً در میان زنان و مردان جهان (دختران و پسران) تقسیم مى گردد، اکنون مجموع درآمد مردان را با مجموع درآمد زنان جهان از راه ارث حساب کنیم، مى بینیم از این مبلغ 20 میلیارد سهم مردان، و 10 میلیارد سهم زنان است. مطابق معمول، زنان ازدواج مى کنند، و هزینه زندگى آنها بر دوش مردان خواهد بود و به همین دلیل زنان مى توانند 10 میلیارد خود را پس انداز کنند، و در بیست میلیارد سهم مردان، عملاً شریک خواهند بود; زیرا در مورد آنها و فرزندان آنها نیز مصرف مى شود. بنابراین، در واقع نیمى از سهم مردان هم که 10 میلیارد مى شود، صرف زنان خواهد شد، و با اضافه کردن این مبلغ به 10 میلیارد که پس انداز کرده بودند، مجموعاً صاحب اختیار 20 میلیارد ـ دو سوم مجموع پول دنیا ـ خواهند بود، در حالى که مردان بیش از 10 میلیارد عملاً براى خود مصرف نمى کنند. نتیجه این که: سهم واقعى زنان، از نظر مصرف و بهره بردارى دو برابر سهم واقعى مردان است، و این تفاوت به خاطر آن است که معمولاً قدرت آنها براى تولید ثروت کمتر است، و این یک نوع حمایت منطقى و عادلانه است که اسلام از زنان به عمل آورده و سهم حقیقى آنها را بیشتر قرار داده اگر چه در ظاهر سهم آنها نصف است. اتفاقاً با مراجعه به آثار اسلامى به این نکته پى مى بریم که سؤال بالا از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده، و گاه و بى گاه از پیشوایان اسلام در این زمینه پرسش هائى مى کردند، و پاسخ هائى که از طرف این پیشوایان بزرگ ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به این سؤال داده شده غالباً به یک مضمون است، و آن این که: «خداوند مخارج زندگى و پرداخت مهر را بر عهده مردان گذارده است، به همین جهت سهم آنها را بیشتر قرار داده» در کتاب «عیون اخبار الرضا(علیه السلام)» از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده که در پاسخ این سؤال فرمود: «این که سهم زنان از میراث، نصف سهم مردان است به خاطر آن است که: زن هنگامى که ازدواج مى کند چیزى مى  گیرد و مرد ناچار است چیزى بدهد، به علاوه هزینه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى که زن در برابر هزینه زندگى مرد و خودش مسئولیتى ندارد»
     
در جمله «وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً» به واژه تازه اى برخورد مى کنیم که فقط در دو مورد از قرآن دیده مى شود: یکى در آیه مورد بحث و دیگرى در آخرین آیه از همین سوره «نساء» و آن کلمه «کَلالَة» است. آنچه از کتب لغت استفاده مى شود این است: «کَلالَة» در اصل معنى مصدرى دارد و به معنى «کَلال» یعنى از بین رفتن قوت و توانائى است ولى بعداً به خواهران و برادرانى که از شخص متوفى ارث مى برند گفته شده است. شاید تناسب آن این باشد که برادران و خواهران جزء طبقه دوم ارث هستند، و تنها با نبودن پدر و مادر و فرزند، ارث مى برند، و چنین کسى که پدر و مادر و فرزندى ندارد، مسلماً در رنج است و قدرت و توانائى خویش را از دست داده، لذا به آنها «کَلالَة» گفته مى شود. «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: «کَلالَة» به ورّاث ـ غیر از پدر و فرزند ـ گفته مى شود. و «ابن عباس» گفته: به جز فرزند به سایر ورّاث «کَلالَة» مى گویند و در روایتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده، آن حضرت در پاسخ این سؤال که: «کلالة چیست»؟ فرمود: «مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لا والِدٌ» «کَلالَة» عنوانى است براى شخصى که از دنیا رفته، در حالى که نه پدر و مادرى دارد و نه فرزند، از این بیان استفاده مى شود: «کَلالَة» اسم میت است و هر دو قول صحیح است و اما این که چرا قرآن به جاى بردن نام برادر و خواهر این تعبیر (کلالة) را انتخاب کرده؟ شاید به خاطر آن است که این گونه افراد که: نه پدر و مادر دارند و نه فرزندى، مراقب باشند اموال آنها به دست کسانى خواهد رسید که نشانه ناتوانى او هستند. و بنابراین، پیش از آن که دیگران از آن استفاده کنند، خودشان آنها را در موارد ضرورى تر و لازم تر، در راه کمک به نیازمندان و حفظ مصالح اجتماعى صرف کنند.
الف ـ آنچه درباره ارث برادران و خواهران آمده است، گرچه ظاهراً به طور مطلق است و برادران و خواهران پدر و مادرى، و پدرى تنها، و مادرى تنها، را شامل مى شود، ولى با توجه به آخرین آیه همین سوره «نساء» که تفسیر آن به زودى خواهد آمد روشن مى شود که: منظور از این آیه تنها برادران و خواهران مادرى متوفى هستند (آنها که فقط از طرف مادر با او ارتباط دارند) در حالى که آیه آخر سوره «نساء» درباره برادران و خواهران پدر و مادرى و یا پدرى تنها مى باشد (شواهد این موضوع را به خواست خدا در ذیل همان آیه بیان خواهیم داشت). بنابراین، گرچه هر دو آیه بحث از ارث «کلاله» (برادران و خواهران) مى کنند و ظاهراً با هم سازگار نیستند، اما با دقت در مضمون دو آیه، روشن مى شود هر کدام درباره یک دسته خاص از برادران و خواهران سخن مى گوید، و هیچ گونه تضادى در میان آنها نیست. ب ـ روشن است ارث بردن این طبقه در صورتى است که وارثى از طبقه اول یعنى پدر و مادر و فرزندان، در کار نباشد، گواه این موضوع آیه: وَ أُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض فِى کِتابِ اللّهِ: «خویشاوندان طبق کتاب خدا بعضى بر بعض دیگر در مقررات ارث ترجیح دارند» آنها که به شخص میت نزدیک ترند، مقدم هستند و همچنین اخبار فراوانى که در این زمینه وارد شده گواه دیگرى بر تعیین طبقات ارث و ترجیح بعضى بر بعض دیگر مى باشد. ج ـ از تعبیر: هُمْ شُرَکاءُ فِى الثُّلْثِ: «برادران و خواهران مادرى اگر بیش از یک نفر باشند در ثلث مال شریکند» استفاده مى شود آنها یک ثلث را در میان خود به طور مساوى تقسیم مى کنند و زن و مرد در اینجا هیچ گونه تفاوتى ندارند; زیرا مفهوم شرکت مطلق، مساوى بودن سهام است. د ـ از آیه به خوبى استفاده مى شود انسان حق ندارد از طریق وصیت یا اعتراف به بدهى که بر ذمه او نیست، صحنه سازى بر ضد وارثان کند، و حقوق آنها را تضییع نماید، او تنها موظف است دیون واقعى خود را در آخرین فرصت گوشزد نماید و حق دارد وصیتى عادلانه که در اخبار حد آن مقدار، ثلث تعیین شده، بنماید. در روایات پیشوایان اسلام در این زمینه تعبیرات شدیدى دیده مى شود از جمله در حدیثى مى خوانیم: اِنَّ الضِّرارَ فِى الْوَصِیَّةِ مِنَ الْکَبائِرِ: «زیان رسانیدن به ورثه و محروم ساختن آنها از حق مشروعشان به وسیله وصیت هاى نابه جا از گناهان کبیره است» اسلام در حقیقت با این دستور، مى خواهد هم شخص را از قسمتى از اموال خود حتى بعد از وفات بهره مند سازد، و هم وارثان را، مبادا کینه و عقده اى در دل آنها به وجود بیاید و پیوند محبت که باید بعد از مرگ هم باقى باشد، سست گردد.

   منبع ...:

https://t.me/fazylatha

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی

تفسیر آیاتی از قرآن کریم حدیث

پوستر حدیثی | احادیث تصویری | عکس نوشته | https://rasekhoon.net/hadith | https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx | توبه

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بیانات امام خامنه ای (حفظه الله تعالی)

طاغوت

حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

به یاد شهدا ...

 شهید / شهادت/ایثار/ایثارگران / شهدا

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

برخی پیوندها:

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

بخش فیلم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر آیات ۱۱ تا ۱۲ سوره مبارکه نساء , خداوند , فرزندان , سفارش , سهم , میراث , پسر , دختر , پدر و مادر , میت , فرزند , ارث , مادر , یک سوم , برادران , یک ششم , وصیت , ادای دین , سودمند , فریضه الهی , دانا و حکیم , دانا , حکیم , زنان , نصف , یک چهارم , یک هشتم , مرد , کلاله , خواهر , برادر , یک سوم , برادران مادری , خواهران مادری , شرط , بردبار , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 69 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 683
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 187
:: باردید دیروز : 129
:: بازدید هفته : 21494
:: بازدید ماه : 46073
:: بازدید سال : 136513
:: بازدید کلی : 349920

RSS

Powered By
loxblog.Com